Kefenin cebi yoktur
ترجمه: « کفن جیب ندارد.»
-
-
مترادف فارسی: « کفن جیب ندارد.»
Kendi düşen ağlamaz.
ترجمه: « هرکه به تقصیر خویش برزمین افتد، نباید گریه کند.»
-
مترادف فارسی: « خودکرده را تدبیر نیست.»
-
مترادف فارسی: « خودم کردم که لعنت بر خودم باد.»
Keskin sirke küpüne zarar.
ترجمه: « سرکهٔ تند، به خمرهاش آسیب وارد میکند.»
-
-
مترادف فارسی: « حسود هرگز نیاسود.»
Komşunun tavuğu komşuya kaz görünürmüş.
ترجمه: « مرغ همسایه به چشم همسایه، غاز است.»
-
مترادف فارسی: « مرغ همسایه غاز است.»
-
مترادف فارسی: « نعمت ما به چشم همسایه// صدبرابر فزون کند پایه// چون ز چشم نیاز میبیند// مرغ همسایه غاز میبیند» رشید یاسمی
Köpek ürür, kervan yürür.
ترجمه: « سگ میغرد، کاروان میرود.»
-
مترادف فارسی: « سگ لاید و کاروان گذرد.»
-
مترادف فارسی: « زآنهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟» مولوی
Kulaĝına küpe olsun.
ترجمه: « این باید گوشوارهای در گوش تو باشد.»
-
مترادف فارسی: « آویزهٔ گوش کردن.»
-
مترادف فارسی: « پشت گوش نوشتن.» (پشت گوشت بنویس!)
Kurunun yanında yaş da yanar.
ترجمه: « تر، که درکنار خشک باشد با او هم می سوزد.»
-
مترادف فارسی: « تر و خشک باهم میسوزد.»
-
مترادف فارسی: « آتش چو بهشعله برکشد سر// چه هیزم خشک و چه گل تر» امیرخسرو دهلوی
Meyve veren ağaç taşlanırmış.
ترجمه: « درختی که میوه داره بهش سنگ پرتاب میکنند.»
-
مترادف فارسی: « به درخت بیثمر سنگ نمیزنند.»
Öfkeyle kalkan zararla oturur.
ترجمه: « کسی که با غضب بلند شود، با ضرر مینشیند.»
-
مترادف فارسی: « غضب اولش دیوانگی است و آخرش پشیمانی.»
-
مترادف فارسی: « عاقبت خشم پشیمانی است.»
Parayı veren, düdüğü çalar.
ترجمه: « هرکه پول بدهد، نی هم میزند.»
-
مترادف فارسی: « تو نیات را زدی.»
Rüzgar eken fırtına biçer
ترجمه: « آنکسی که باد میکارد، طوفان خواهد دروید.»
-
مترادف فارسی: « هرکه باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد.»
Şahin küçük et yer, deve büyük ot yer.
ترجمه: « شاهین گوشت کوچک میخورد،شتر علف بزرگ.»
-
ترجمه: « شاهین کوچک، اما بلندپرواز است.»
-
مترادف فارسی: « فلفل مبین چه ریز است، بشکن ببین چه تیز است.»
-
مترادف فارسی: « از سوزن کوتاهقد کاری برمیآید که از نیزهٔ بلند برنمیآید!»
ترجمه: « چشمی را که خیلی ازش مواظبت کنی، دانه میزند.»
Sakla samanı, gelir zamanı.
-
ترجمه: « کاه را نگه دار، زمان استفادهٔ از آن فرا میرسد.»
-
-
مترادف فارسی: « هرچیز که خوار آید، یک روز بهکار آید.»
-
مترادف فارسی: « هرچه بهدیده خوار آید، عاقبت روزی بهکار آید.»
-
Sütten ağzı yanan yoğurdu üfleyerek yer.
-
ترجمه: « دهانی که از نوشیدن شیر داغ سوخته باشد، حتی بهماست هم فوت میکند.»
-
-
مترادف فارسی: « مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.»
-
مترادف فارسی: « من آزمودهام این رنج و دیده این سختی// زریسمان متنفر بود گزیدهٔ مار» سعدی
-
Tatlı söz yılanı deliğinden çıkarır.
-
ترجمه: « یک جمله دلنشین، مار را از سوراخش بیرون میآورد.»
-
-
مترادف فارسی: « زبان خوش مار را از سوراخ بیرون میآورد.»
-
مترادف فارسی: « به نرمی برآید زسوراخ، مار// که تیزی و تندی نیاید بکار» فردوسی
-
Ters giderse insanın işi, muhallebi yerken kırılır dişi.
-
ترجمه: « کسی که پشت هم بد میآورد، هنگام خوردن فرنی هم دندانش میشکند.»
-
مترادف فارسی: « بخت چون برگشت، پالوده دندان بشکند.»
-
مترادف فارسی: « بخت که برگردد، عروس در حجله نر گردد.»
Üzüme yetişemeyen tilki, üzüme ekşi dermiş.
ترجمه: « روباه دستش بهانگور نرسید، گفت ترش است.»
-
مترادف فارسی: « شغال پوزش بهانگور نرسید، گفت ترش است.»
-
مترادف فارسی: « گربه دستش بهگوشت نمیرسید، گفت بو میدهد.»
Vakitsiz öten horozun başını keserler.
ترجمه: « خروسی را که بیموقع بخواند سر میبرند.»
-
مترادف فارسی: « مرغی را که بیوقت میخواند باید سربرید.»
Yenilen pehlivan, güreşe doymaz.
ترجمه: « پهلوان برنده شده. از کشتیگرفتن خسته نمیشود.»
Zaman sana uymazsa, sen zamana uy.
ترجمه: « اگر زمانه، مناسب حالت رفتار نکرد، تو خود را با او هماهنگ کن.»
-
مترادف فارسی: « زمانه باتو نسازد، تو با زمانه بساز!»
-
-
منبع : azar-baijan.mihanblog.com/post/category/16