این جنگ، "جهاد نرم " است، سلاحش اینترنت است و ماهواره، کتاب است و مقاله و روزنامه، سربازش هر کسی نیست مگر آنکه توانش را داشته باشد، "بصیرت " تیر سربازان خدایی است و "غبار فتنه " تیر سربازان شیطان.
هر جنگی، سلاح خودش را دارد، سرباز و افسر و فرمانده خودش را هم... در هر جنگی برای به دست آوردن "چیزی " میجنگند و برای نابودی "چیزی " دیگر، هر جنگی مجروح دارد و هر جنگی کشته... ما به مجروحین خدایی می گوییم "جانباز " و به مجروح خرمایی می گوییم "ناقص! "، به کشته خدایی می گوییم "شهید " و به کشته خرمایی می گوییم "به هلاکت رسیده "... هر جنگی هدفی دارد و مقصدی... جنگ برای آنها که برای خدا می جنگند می شود "جهاد در راه خدا " و برای غیر آنها می شود "کشت و کشتار " و رسیدن به متاع دنیا...
آن روزها روز "جهاد سخت " بود؛ جهادی که سلاحش توپ و تانک بود، سربازش هر انسان باایمان، تیرش به جسم میخورد و هدفش بیرون کردن خصم متجاوز از سرزمین مادری و ایمانی و در آن سوی معرکه، دشمنی می جنگید برای قدرت و می خواست قتل ملتی را می خواست، تصرف سرزمینی را و می خواست کشتن انسان هایی را. آن جنگ دو رو داشت یا "پیروزی " یا "شهادت " و مهم این بود که در هر صورت به "سعادت " می رسیدی...
اما این جنگ، "جهاد نرم " است، سلاحش اینترنت است و ماهواره، کتاب است و مقاله و روزنامه، سربازش هر کسی نیست مگر آنکه توانش را داشته باشد، "بصیرت " تیر سربازان خدایی است و "غبار فتنه " تیر سربازان شیطان، میدان جنگ را می شود خاکریز نامید و میشود "فتنه " خواند، "جنود الهی " با سلاح بصیرت، قلب و ذهن ها را روشن میسازند تا مگر کسی اسیر دشمن نشود.
اینجا اسارت و شهادت افتخار نیست اینجا اسیر یعنی آنکه فکر و قلبش از سیطره ولایت الله بیرون رفته، برای دشمن مینویسد برای دشمن کار میکند هرچند ساده لوحانه و شیخ گونه بر زبان نام امام (ره) را فریاد زند.
اینجا شهادتش یعنی روحی که در دیگر باز نمیگردد: "ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم "...روحی که مهر ضلالت خورده و خدا او را رها میکند "فماذا بعد الحق الا الضلال؟ " و آنگاه که خدا در فتنهها کسی را رها کند، چشمانش جایی را نمیبیند: "ظلمات بعضها فوق بعض "... این جنگ "شهید " ندارد این جنگ "کشته " دارد و آنکه جانش را از دست میدهد "به هلاکت رسیده " است... آنکه تیرهای دشمن قلب و روح و فکر و ذهنش را شکار کند فضیلتی ندارد؛ حداکثر میتوان دل به حالش سوزاند و با داروی بصیرت و دعا و استغاثه او را ترمیم کرد... اسیر و کشته این جنگ از دایره ایمان بیرون میرود؛ یا به کنج خوارج میخزد یا سر از میانه منافقین در میآورد و یا با کفار هم پیاله میگردد یا...
این جنگ "شهید " ندارد البته میشود در این جنگ جسمها آماج تیرها گردد، آبروها در راه خدا فدا شود، خستگیها رمق از جان و اندیشه بگیرد و حتی جان کسی از جسمش رها شود اما مشروط بر آنکه دشمن در جبهه نرم بر سرباز و افسر و فرمانده، پیروز نشده باشد...
کتک خوردن در حوزه "سخت " جنگ نرم و فدا شدن آبرو در این راه و جان دادن در میانه فتنهای که به خیابان کشیده شده؛ "جانبازی " و "شهادت " از نوع سخت آن است هر چند که زمینهاش را فتنه ای نرم و غبار آلود برپا کرده باشد.