فراموش کردم
رتبه کلی: 1703


درباره من
یاسر حسینی (vampireyas )    

بهای نان

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۱/۲۹ ساعت 17:44 بازدید کل: 163 بازدید امروز: 162
 

بهای نان

دوش مست و بی‌خبر بگذشتم از ویرانه‌ای
در سیاهی شب، چشم مستم خیره شد بر خانه‌ای


چون نگه کردم درون خانه از آن پنجره
صحنه‌ای دیدم که قلبم سوخت چون جانانه‌ای


کودکی از سوز سرما می زند دندان به هم
مردکی کور و فلج افتاده‌ای در یک گوشه‌ای


دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه‌ای
مادری مات و پریشان مانده چون دیوانه‌ای


چون که فارغ گشت از عیش و نوش آن مرد پلید
قصد رفتن کرد با حالت جانانه‌ای


دست در جیب کرد و زآن همه پول درشت
داد به دختر زآن همه پول درشت چند دانه‌ای


بر خودم لعنت فرستادم که هر شب تا سحر
می‌روم مست و شتابان سوی هر میخانه‌ای


من در این میخانه، آن دختر ز فقر
می‌فروشد عصمتش را بهر نان خانه‌ای

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۲/۰۱ - ۱۴:۴۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)