فراموش کردم
رتبه کلی: 87


درباره من

آدم ها مثل خانه ها هستند با زیر زمین ها, اتاق های زیر شیروانی, دیوارها, بعضی وقتها پنجره های بسیار روشنی که رو به باغ های بسیار قشنگ باز می شوند. من از جنس سنگ های محلیم...سفت،فرسوده،اما محکم...


کریستیان بوبن



بهار (vernik )    
   
عنوان: در دانشگاه ها چه خبر است؟
در دانشگاه ها چه خبر است؟
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 189 بازدید امروز: 189

این تصویر توسط میثم عظیمی. بررسی شده است.
توضیحات:
پس از انتشار مطالبی در مورد اساتید جعلی و یکشبه ی دانشگاههای ایران، گزارشهای متعدد تاسفباری به دستم رسید که مرا بر آن داشت علاوه بر پرداختن به مساله ی صحت مدارک تحصیلی اساتید، به روند و شیوه ی کاری آنها هم نظری بیندازم و شکایتهای طرح شده را با دقت پیگیری کنم. از آن رو طبق فراخوانی که بسیاری از شما در جریان آن هستید، از دانشجویان «دانشگاه گیلان» خصوصا گروه هنر و معماری-که پیش از این گزارشهای متعددی در مورد تخلفات اساتیدش به دستم رسیده بود- خواستم گزارش های خود را برای من بفرستند. یکصد و چهل و هشت نفر از دانشجویان این دانشگاه که عمدتا دانشجویان دانشکده ی هنر و معماری بودند، گزارشهای خود را برای من فرستادند. تطبیق گزارشها و راستی آزمایی و پی بردن به صحت گزارشهای رسیده، زمان زیادی برد، ولی در نهایت گزارش آماده شده است که بخشی از موارد مطروحه در آن را در ادامه خواهید خواند.
*
«صمد توانا و افشین عموزاده لیچایی» از جمله اساتیدی هستند که به شهادت اکثریت دانشجویان معترض و چهارتن از اساتید سابق این دانشگاه، برخی از دانشجویان دختر را مجبور به همخوابگی در جهت اخذ نمره ی قبولی می کرده اند. در این میان صمد توانا، امتحان پایان ترم را بصورت انفرادی و در منزل خودش برگزار می کرده است. پس از شکایت یکی از دانشجویان دختر به حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی و همینطور حراست دانشگاه گیلان، پس از اعتراف از دانشگاه اخراج می شود.
در این مورد خاص، پس از رد پیشنهادات پی در پی و بی شرمانه صمد توانا، نمره ی قبولی را به دانشجوی مورد نظر داده نمی شود. در ترم بعدی هم اینگونه می شود که در نهایت با شکایت این دانشجو، صمد توانا اخراج می شود. اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود و دانشجوی مذکور مورد غضب کادر هیات علمی دانشکده ی هنر و معماری قرارگرفته که در نهایت به ده ترمی شدن دوران تحصیل او ختم می شود.
«افشین عموزاده لیچایی» هم وضعی بهتر از این ندارد و بدون هیچ گونه مشکلی کماکان به فعالیت خود ادامه میدهد. او درمقام یک ارباب، دانشجویان را بسان یک برده مجبور به تحقیق یا ترجمه می کند و در نهایت این پژوهش و ترجمه را "به نام خود" منتشر می کند. نمره ی یک دانشجو بسته به مقدار حمایت و پشتیبانی و سرویسی است که به عموزاده لیچایی می دهد. او به برخی از دختران دانشجویی که در این پژوهشها مشارکت دارند، پیشنهاد سکس در قبال نمره را میدهد که در صورت عدم موافقت، دانشجوی مذکور در پایان ترم با کمترین نمره روبرو می شود.
*
اما وقوع چنین تخلفات ضد انسانی، ضد اخلاقی و ضد آموزشی در این دانشگاه و دانشگاهای دیگر ، ممکن نبوده جز به همت تمام آنها که دراین چرخه درگیرند. دانشجویان، اساتید، مدیران آموزش عالی، حراست (ماموران قضایی انتظامی امنیتی)، خبرنگاران و... متخلف اصلی ایشانند وگرنه همه جا سارق و هرزه و متجاوز به عنف یافت می شود. سکوت و پذیرش شما، فضا و بستر را برای مجرمان اینگونه مهیا کرده است.
*
مشخص نیست در این سالها چند دانشجو به هر دلیلی به شرایط این چنینی، تن داده اند، اما روی سخنم با شما دانشجویانی است که در تمام این سالها به جای شکایت به حراست و محاکم قضایی، با سکوت از قبل چنین تخلفاتی گذشته اید و فضا را برای پروبال گرفتن چنین هرزگانی آماده کرده اید. شما مجرمید.
*
اساتید مطلعی که در طول این همه سال چشم بستید و هیچ گونه گزارشی را به مراجع بالاتر اعلام نکرده اید. شما مجرمید. با بررسی کارنامه های بسیاری از دانشجویان متوجه شدم مساله ی "بایکوت" یک دانشجوی معترض، به امری عادی در این دانشکده بدل شده است. مگر می شود نمرات چندین نفر از دانشجویان در تمام مدت تحصیلشان در این دانشگاه، "صفر، ده و دوازده" باشد. یعنی امکان گرفتن نمره ی دیگری از شما نداشته است؟ پرونده ی تک تک شما را به مراجع بالاتر ارسال خواهم کرد تا بفهمید سکوت و همراهی با اساتید هرزه و سرکوب و بایکوت کردن دانشجویان بیگناه دختر و پسر در آن دخمه، چه تاوانی می تواند داشته باشد.
*
شما خبرنگارانی که به کوری و کری دچارشده اید و شما اعضای جامعه ی هنری که استاد استاد گویان به پرستش چنین هرزگانی نشسته اید. شما مجرمید.
*
مسئولان آموزش عالی استان گیلان، چنین تخلفاتی در زیرمجموعه ی شما رخ داده است. دانشکده ای را تبدیل به دخمه کرده اند و شما بی خبرید. «احمد منتظری رودبارکی» پدرخوانده ی دانشکده ی هنرومعماری که این دانشکده را میراث فامیلی خود میداند و آنجا را بین دوستان خود تقسیم کرده ، در برابر هرگونه اعتراضی اینگونه پاسخ می دهد:
«که شما گوسفندید ما چوپان شما...در جنگ به سربازها یاد میدن پهن گاو بخورن تا زمان قحطی بتونن دوام بیارن, شما هم کنسرو پهن داشته باشید تو کیفتون»
این کلام سرشار از ادب و احترام استاد آموزش عالی ماست. اینکه خانواده ها ، فرزندان خود را به شهرهای دیگر برای تحصیل می فرستند بر طبق اعتمادی است که به شما دارند. چگونه اجازه داده اید اراذل و اوباشی در قامت استاد، یک دانشکده را حیاط خلوت خود ببینند و چنین سوء استفاده هایی از دانشجویان دختر کنند؟ مگر می شود مطلع نباشید از امتحانات پایان ترمی که برای دانشجویان دختر، بصورت انفرادی در ساعات و روزهای مختلف در منزل اساتید یا آتلیه ی «خانه ی سفید» برگزار می شود؟ آیا از وضعیت تحصیلی «حامد بهروزکار» آگاهی دارید؟ او بر چه اساسی و برپایه ی کدام مدرک تحصیلی، سمت استادی را در این دانشکده به دست آورده است؟ «مرضیه تراجی» چگونه در سال آغازین تدریسش به عضویت هیات علمی درامده؟ تخلفات ِ «بهروزکار، رسول پروری مقدم، منتظری روبارکی و شعبانی پور» به چشمتان نیامده؟ چه مطلع باشید و چه نه، شما مجرمید.
*
ماموران حراست ، مراجع قضایی انتظامی و امنیتی استان گیلان،
چنین شرایطی مرهون راه کج و غلطی است که شما در پیش گرفته اید. چگونه می شود پس از این اتفاق، کماکان صمد توانا به فعالیت هنری و آموزشی خود در استان گیلان ادامه دهد؟ به پشتگرمی کدام مقام دانشگاهی انتظامی امنیتی یا امام جمعه؟ مافیا اگر این نیست، پس چیست؟ مجرمان، راست راست می گردند.... سنگ را بسته اید و سگها در محیط آموزشی دانشگاههایمان، هر روز قربانی ای دیگر را شکار می کنند. برکدام مجوز مصاحبه های پی در پی «صمد توانا» در نشریات استان منتشر می گردد و کلاسها و ورکشاپ های وی کماکان برقرار است؟
*
یک نفر به من بگوید حضور و فعالیت هنری «آتنا فرقدانی» دانشجوی مقطع ارشد دانشگاه الزهرا، باعث تشویش اذهان عمومی می شود یا رفتار امثال «صمد توانا و عموزاده لیچایی و منتظری رودبارکی و حامد بهروزکار»؟ فعالیت کدام یک زمینه ساز بروز نارضایتی اجتماعی و اقدامهای ضد امنیتی می شود؟ تنها بخاطر یک طراحی ساده برای آن دختر، "دوازده سال زندان" در نظر گرفته می شود و برای چنین فرد هرزه ای، تنها یک حکم اخراج بی سروصدا؟ به راستی چه کسی پاسخگوی این حجم انبوه جوانان سرخورده و ناراضی و خشمگین و دلزده از سیستم آموزشی بیمار و آلوده است؟ چه کسی این سالهای سوخته را به آنها بازمی گرداند؟ آیا روحیه و شخصیت دختران و پسران آینده ساز این مملکت را زیرپا له کردن و آنها را سرخورده و افسرده ساختن، اقدام بر علیه امنیت ملی محسوب نمی شود؟ شرم بر شما باد اگر میدانید و اقدامی نمی کنید.
*
وظیفه ی من اطلاع رسانی و بیان دردها و حقایق پشت صحنه است. وظیفه ی من، نقد وضعیت موجود است، برای رسیدن به وضعیت موعود. پشتیبانان ، حامیان و همکاران من در این پروژه ی شخصی و توان فرسا، همه ی کسانی هستند که در طول این همه سال سیاه ، تن به این چرخه ی آلوده نداده اند و اکثرا این روزها گوشه نشین شده اند. من صدای فریاد آنهایی هستم که تسلیم چنین شرایطی نشده و به این جماعت اوباش و هرزه، نه گفته اند.
پیگیری این اطلاع رسانیها که حقیقت محض اند و دردند و زخم، با شماست.

+افشین پرورش
 
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۵/۰۷ ساعت 12:10
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)