فراموش کردم
رتبه کلی: 87


درباره من

آدم ها مثل خانه ها هستند با زیر زمین ها, اتاق های زیر شیروانی, دیوارها, بعضی وقتها پنجره های بسیار روشنی که رو به باغ های بسیار قشنگ باز می شوند. من از جنس سنگ های محلیم...سفت،فرسوده،اما محکم...


کریستیان بوبن



بهار (vernik )    
   
عنوان: کدام ایستگاه ایستاده ام که به روشنی نمی رسم؟
کدام ایستگاه ایستاده ام که به روشنی نمی رسم؟
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 449 بازدید امروز: 99
توضیحات:
با حرکت قطار، پسربچه هه دوید سمت در خروجی و دماغش را چسابند به شیشه و با هیجان دوستش را صدا زد :" دوباره داریم به روشنی می رسیم."

دلم نمی خواست جای پسربچه هه بودم. اما دلم می خواست به اندازه او از گذشتن از ایستگاه های شلوغ و تونل های تاریک و رسیدن به روشنی ظهر ذوق می کردم. همان اندازه ذوق می کردم و دیگران را هم دعوت می کردم به تماشای روشنی ای که برای همه تکراری و معمولی به نظر می رسد.







+ دلم هیجان ِ رسیدن به روشنایی می خواهد...

 
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۱۵ ساعت 23:18
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)