|
بهار
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
449 بازدید امروز: 99
توضیحات:
با حرکت قطار، پسربچه هه دوید سمت در خروجی و دماغش را چسابند به شیشه و با هیجان دوستش را صدا زد :" دوباره داریم به روشنی می رسیم."
دلم نمی خواست جای پسربچه هه بودم. اما دلم می خواست به اندازه او از گذشتن از ایستگاه های شلوغ و تونل های تاریک و رسیدن به روشنی ظهر ذوق می کردم. همان اندازه ذوق می کردم و دیگران را هم دعوت می کردم به تماشای روشنی ای که برای همه تکراری و معمولی به نظر می رسد. + دلم هیجان ِ رسیدن به روشنایی می خواهد...
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۱۵ ساعت 23:18
برچسب ها:
![]()
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|