جا برای من گنجشک زیادست
ولی..
به درختان خیابان تو عادت دارم؛
عادتم داده خیال تو که یادم باشد،
یادمن هم نکنی بازبه یادت باشم.. به یادت هستم درسکوت! که مبادا درصدایم توقعی باشد که خاطرت رابیازارد.. تا یادت میکنم باران میبارد، نمیدانستم لمس خیالت هم وضو میخواهد... خُدا وقتی تو را می آفرید.... فَقط بِه یک چیز فِکر می کرد... بِه مَن...! وقتی خسته ام، وقتی کلافم، وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم، شیشه ها را نمی شکنم، غرورم را نمی شکنم، دلت را نمی شکنم................
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم. وقتی که دیگر رفت من به انتظار امدنش نشستم. وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم. وقتی که او تمام کرد من شروع کردم. وقتی او تمام شد من اغاز شدم. و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن! ...............
آنقدر غــــم در دلم هست...! آنقدر حسرت در من هست...! دوست دارم همه را...! همین حال اتش بزنم! جانم نیز با من اتش بگیرد نابود شوم ! این روزها چشم های من عجیب بارانیست .. .هر ثانیه اش اشک.............
|