فراموش کردم
اعضای انجمن(400) قوانین سایت مقررات انجمنها
جستجوی انجمن
مهدی عراقلوئی (vulqan )    

نهضت آذربایجان، برچسب مارکسیسم و ملاحضات کلیشه ای

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۸/۲۵ ساعت 20:30 بازدید کل: 256 بازدید امروز: 255
 

«سندن سورا قاریش-قاریش ساتدیق بو اؤلکه نین تورپاق لارینی.»

« بنابرین در آذربایجان که تحت اشغال شوروی ها بود، فرقه دموکرات مقدمات جداسازی آن را از ایران فراهم کرد. این گروه از شوروی تجهیزات جنگی دریافت میکرد.فرقه دموکرات به دلیل وابستگی اش به شوروی و تفکرات مارکسیستی فاقد پشتوانه مردمی بود.سر انجام غائله آذربایجان و کردستان که به بحران بزرگی تبدیل شده بود و ممکن بود باعث تجزیه این دو بخش از خاک ایران شود با رشادت و مشارکت مردم وطن خواه و مسلمان آذربایجان و کردستان با همان سرعتی که آغاز شده بود به پایان رسید.»

این چند سطر خلاصه شده ی! تاریخ یک ساله آذربایجان ما بین سال های 1324- 1325 را تشکیل می دهد که در کتاب تاریخ معاصر ایران( سال سوم آموزش متوسطه) گنجانده شده است. به عبارتی دیگر هر فردی که تابعیت ایرانی دارد در طول دوران دوازده ساله ی دانش آموزی و حتی دانشجویی اجازه دارد فقط چهار سطر در مورد حوادث آذربایجان سال 1324 و تأثیرات آن بر کل ایران اطلاعات داشته باشد.چهار سطری که فرقه دموکرات آذربایجان را تجزیه طلب، وابسته به شوروی ، مارکسیست معرفی کرده و حوادث خونین سال 1325 را ناشی از رشادت مردم مسلمان آذربایجان می پندارد.

با وجود گذشت هفتاد سال از آن جریانات عمده کتابها و مقالاتی که در این خصوص به رشته تحریر در آمده است نظرات شبیه به هم و کلیشه ای دارند و اکثر نویسندگان آن از عناصر حزب توده، درباریان استبداد پهلوی و ملی مذهبی ها به شمار می آیند که همه نظرات آنان استناد به حرفهای یکدیگر به ثبت رسیده است.

فرقه دموکرات آذربایجان را سیاست شوروی آورد و خودش هم آن را برد.

ایده تشکیل فرقه دموکرات با همکاری تنگاتنگ مقامات رهبری مسکو و باکو به میان آمد و اجرای این برنامه به عهده آذربایجان شوروی گذاشته شد.

روس ها قبل از ترک ایران به تکاپو افتادند تا پیش از رفتن جای پایی برای خود در ایران ایجاد کنند یا دست کم امتیاز اقتصادی- سیاسی مهمی به دست آورند آنان در تهران و شهرهای مختلف به تقویت حزب توده پرداخته و در آذربایجان و کردستان هم از فرقه دموکرات حمایت کردند.اینها نمونه هایی بودند از نظریه هایی که اساس تحلیل کتابهایی را تشکیل می دهند که در مورد حوادث آذربایجان نگاشته شده است.

ابتدا باید برسی کرد و دید که نضتی وجود داشته یا به قول بعضی از نویسندگان یک عده ماجراجوی قفقاز بودند که در آذربایجان دست به اقداماتی زدند. جواب این سوال را سرتیپ درخشانی (فرمانده سابق لشکر آذربایجان) که در آن دوره از نزدیک شاهد جریانات و اتفاقات بود بهتر از هر کسی می تواند بدهد. « سید ضیاء بدون ترس از خدا و هراسی از روز رستاخیز، تنها برای رضایت خاطر اربابانش که خواسته بودند حتی یک نماینده مشکوک که به سفارت انگلیس سری نسپرده باشد در مجلس شورای ملی راه نیابد، باعث شد که پیشه وری به آن راهی برود که رفت و آن کشتارها و ویرانی های خانمان برانداز در آن دیار به وجود آمد اگر چه بدون پیشه وری هم یقینأ آن جریانات اتفاق می افتاد.»

با اندکی تأمل در جملات سرتیپ درخشانی که از زمان ورود متفقین به ایران وحتی قبل از آن همواره ستمی که به مردم آذربایجان وارد شده را به خوبی لمس کرده بود، وجود یک نارضایتی عمده در منطقه آذربایجان آشکار می شود. نارضایتی که از سیاست انگلستان و اجرای آن توسط رضاخان میرپنج سرچشمه می گرفت.در قسمتی دیگر از مصاحبه سرتیپ درخشانی با تصدیق وجود نهضت در آذربایجان می گوید: « اگر نهضتی نبود، این جریان پیش نمی آمد. تا دیروز روزنامه های دست راستی عکس مرا می انداختند ولی از این پس به من فحش خواهند داد و از اینکه وجود یک نهضتی را تصدیق کردم لجن مالی ام خواهند کرد و من عقیده دارم اگر دو ماده در مرامنامه فرقه دموکرات نبود، همه ایران با آن همراه می شدند. و این دو ماده، یکی مربوط به خود مختاری داخلی و دیگری تکلم به زبان ترکی.

حال باید مشخص شود نهضتی که در آذربایجان به وجود آمد نهضتی بود ملی یا سوسیالیستی؟؟اکثر نویسندگان تاریخ معاصر ایران به خصوص نویسندگان با تمایلات چپ، به علت وجود سابقه کمونیستی که میرجعفر پیشه وری داشت نهضت سال 1324 را یک جنبش کاملا سوسیالیستی می پندارند و تقسیم اراضی توسط فرقه دموکرات آذربایجان را بهانه خوبی برای زدن برچسب کمونیسم به نهضت ملی آذربایجان یافته اند.اما آیا تنها تقسیم زمینهایی که خانها به زور اهالی روستا را وادار به کار شبانه روزی در آن می کردند می تواند اثبات معقولی برای ادعای سوسیالیستی بودن یک نهضت باشد؟

تبلیغات وسیعی که قلم به دستان تهران به آن پافشاری میکردند از جمله فرقه دموکرات مورد ادعای میر جعفر پیشه وری کاملا یک تشکیلات کمونیستی می باشد یا اینکه فرقه همان حزب توده با تمایلات چپ می باشد که در آذربایجان به وجود آمد، پیشه وری را مجبور می کند که تنها دو روز بعد از اعلامیه 12 شهریور در روزنامه آذربایجان به صراحت خط بطلانی بر چنین ادعاهای واهی بگذارد. وی در شماره دوم روزنامه آذربایجان چنین می نویسد: « فرقه ما فرقه ای است ملی و لذا بدون در نظر گرفتن طبقات، عموم جماعت را زیر پرچم خود فرا می خواند. راه ما کاملأ روشن است ما در فکر مبارزه طبقاتی نیستیم، فرقه ما به تمام معنا فرقه ای است ملی.»

اعضای مجلس ملی آذربایجان و همچنین کابینه مورد نظر پیشه وری نیز دلیل محکمی است بر عدم سوسیالیستی بودن این دولت. بطوریکه اعضای مجلس را شانزده نفر کارگر، بیست وشش نفر کشاورز، بیست وچهار نفر روشنفکر( مشتمل بر آموزگار، روزنامه نگار، پزشک، مهندس)، سیزده نفر کارمند اداری، دونفر کارخانه دار، هفت نفر تاجر، یازده نفر مالک و دونفر روحانی تشکیل می دادند و از 11 وزیری که این مجلس به آن رأی داده بودند تنها یک وزیر(محمد بی ریا وزیر فرهنگ) سابقه عضویت در حزب توده را داشت. حتی طرح 16 ژانویه تحت عنوان « خواسته های مردم آذربایجان » که به امضای پیشه وری و دیگر مقامات عالی رتبه رسید به وضوع سوسیالیستی نبودن این دولت را تصدیق می کند. در بند ششم این طرح تأکید شده است: « جمهوری دموکراتیک ملی آذربایجان حق مالکیت خصوصی در تمام زمینه ها را به رسمیت شناخته است و همه جا از ابتکارات شخصی در جهت توسعه اقتصادی کشور و افزایش رفاه عمومی استقبال می کند. و در بند یازدهم طرح مذکور یادآور می شود:

« با پیروی از شرایط تاریخی، جغرافیایی، جمهوری دموکراتیک آذربایجان در حوزه شهرهای عمده آن یعنی تبریز، اردبیل، اورمیه، میاندوآب، مراغه، سلماس، خوی، مرند، میانه، انزلی، ماکو، اهر، زنجان، قزوین و همدان به وجود می آید. ما مرزهای جمهوری خود را بر اساس نقشه ضمیمه مشخص می کنیم. مردم ساکن در این شهرها و روستاهای حومه آن ها در حال حاضر بیش از 95 درصد آذربایجانی هستند.»

حال سؤال ما از روشنفکران چپ و تاریخ نگاران مغرض این است که کدام مجلس سوسیالیستی اجازه می دهد نمایندگان آن را تاجر و یا روحانی تشکیل بدهد؟ در حالی که زبان و نژاد در ایدئولوژی مارکسیسم یک مالکیت شخصی به حساب می آید، کدام اندیشه مارکسیستی به نخست وزیر یک دولت سوسیالیستی این امکان را می دهد که مرزهای جغرافیایی خود را بر اساس هویت و زبان انسانها مشخص کند؟ اگر چنین است پس نقش انترناسیونالیسم پرولتاریا در کدام گوشه از سیاست این دولت نمود پیدا می کند؟؟

بیشتر مورخان اعتقاد راسخی دارند که بخش بزرگی از علت سقوط فرقه دموکرات آذربایجان عدم پشتیبانی محکم شوروی از دولت پیشه وری بود و این عدم پشتیبانی را ناشی از واگذاری امتیاز نفت شمال یا حتی در بدبینانه ترین حالت تهدید ترومن( رئیس جمهور وقت آمریکا) می پندارند. اما با کمی تأمل در این مسأله می توان به سرنوشت مشترک میرزا کوچک خان جنگلی و پیشه وری پی برد.وقتی بلشویک ها پی به این بردند که میرزا نمی خواهد سیاست های کمونیستی مد نظر لنین را در جمهوری گیلان پیاده کند حمایت از وی راقطع و سناریوی کودتای احسان الله خان را به اجرا گذاشتند. پیشه وری نیز سرنوشت مشابهی داشت. هرچند پیشه وری از رهبران جنبش چپ ایران در سالهای جوانی و قبل از زندان محسوب می شد ولی تأکید مداوم وی به مبارزه طبقاتی نبودن جنبش 21 آذر و توجه وی به مسأله زبان و هویت آذربایجان، استالین و رفقایش را سخت نگران کرده بود.

همانطوری که می توان به صراحت ادعا کرد عزت نفس بازگشته به انسان آذربایجانی که قبل از آن علنأ شهروند درجه دوم محسوب می شدسیاست شوروی نبود، هیچ عقل سلیمی هم نمی تواند بپذیرد حضور نیروهای شوروی در ایران به رون پیروزی فرقه دموکرات کمک نکرد.

فردا 26 آبان ماه است. سالروز سقوط شهر میانه بعنوان اولین شهر آذربایجان و کنترل کامل این شهر توسط فدائیان فرقه دموکرات.ولی ما چند تن از شهروندانمان را سراغ داریم که این روز را بشناسند؟ کدامین ملاحضات باعث می شود که چنین روزهایی از تقویم رسمی کشور حذف شده و تنها چهار سطر آن هم برای یک سؤال امتحانی در کتابی که عنوان تاریخ معاصر ایران را یدک می کشد گنجانده شود؟ این چه ملاحضاتی است که تاریخ ایران جنازه فرزند دموکراتی که توسط ارتش شاهنشاهی در تنور سوزانده شد و مزاری ندارد و یا حتی غلام حسین انصاری که توسط فدائیان به قتل رسید و اکنون مزار وی جولانگاه سگ های ولگرد اطراف راه آهن میانه است را از یاد ببرد؟؟

کمترین ضرر چنین ملاحضاتی این است که هرگز شخصیت پیشه وری و عملکرد وی در طول 1 سال( چه مثبت و چه منفی) و تأثیرات آن بر تاریخ معاصر ایران به ترازوی منطق و علم سنجه نگردد و باعث شود قضاوت های مطلق گرایانه آلوده به حب و بغض و افراط و تفریط از سوی دوستان و دشمنان وی، جنبش 21 آذر را زیر انبوهی از دشنامها و یا ستایش ها مدفون سازد.

والسلام

مهدی عراقلوئی 

منابع:

آذربایجان ایران، آغاز جنگ سرد( جمیل حسنلی )      
ایران بین دو انقلاب ( یرواند آبراهامیان )                    
خاطرات سرتیپ علی اکبر درخشانی ( شاهرخ فرزاد )             
از زندان رضاخان تا صدر فرقه دموکرات آذربایجان (علی مرادی مراغه ای )
میانه در غائله پیشه وری ( سید حسین صدری )
دیل و ادبیات (علی تبریزلی )
تاریخ معاصر ایران ( سال سوم آموزش متوسطه )   

این مطلب توسط سعید کریمی. بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۸/۲۵ - ۲۱:۳۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات