فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2287


درباره من
الهی! گریه، زبان کودک بی زبان است.
آن چه خواهد، از گریه تحصیل می کند. از کودکی راه کسب را به ما یاد داده ای.

قابل کاهل را از کامل مکمل چه حاصل؟

الهی! یک شوریده، جهانی را می شوراند؛ این شوخ دیده با شوریده تر کن.

نبودم و خلعت وجودم بخشیده ای.
خفته بودم و نعمت بیداریم عطا کرده ای.
تشنه بودم و آب حیاتم چشانده ای.
متفرق بودم و کسوت جمعم پوشانده ای.

توفیق دوام در صلاتم هم مرحمت بفرما که«الذین هم علی صلواتهم دائمون» که کامروا هستند.

بنده ناچیز خدا

عاشق و شیفته مرام اهل بیت

سرباز معصیت کار امام زمان(عج)

دوستدار هدایت خود و جامعه

خواهان عدالت در تمام سطوح جامعه

روضه خوان حضرت ابی عبدالله(ع)

دوست و رفیق محبین اهل بیت(ع)

ندبه خوان صبح های بی قرار جمعه

منتظر طلوع صبح ظهور

عاشق عاشقان الله

مروج دین و شریعت

حجت الله رجبی (wela )    

فرار را بر قرار ترجیح دادم

درج شده در تاریخ ۹۳/۱۱/۲۷ ساعت 20:24 بازدید کل: 102 بازدید امروز: 100
 

یک ـ یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به محض این که در را باز کردم، دیدم جوانی در حال سجده است، اما نه روی زمین، بلکه بین زمین و آسمان! جل.وتر که رفتم دیدم احمد آقاست.

دو ـ این را آیةالله حق شناس می گوید: اصرار که کردم گفت:یک روز با رفقا رفته بودیم دماوند

رفتم آب بیاورم تا چشمم به رودخانه افتاد همان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند...

من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: خدایا کمکم کن! هیچ کس متوجه نمی شود اما به خاطر تو از این گناه می گذرم با اشک و توجه گفتم :یا الله یا الله...

یک دفعه از سنگ ریزه ها و کوهها و درختها صدا می آمد؛همه می گفتند :سبّوح قدّوس ربّنا وربّالملائکة و الروح از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد

شهید احمد نیری

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۱۱/۲۷ - ۲۰:۲۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)