فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2287


درباره من
الهی! گریه، زبان کودک بی زبان است.
آن چه خواهد، از گریه تحصیل می کند. از کودکی راه کسب را به ما یاد داده ای.

قابل کاهل را از کامل مکمل چه حاصل؟

الهی! یک شوریده، جهانی را می شوراند؛ این شوخ دیده با شوریده تر کن.

نبودم و خلعت وجودم بخشیده ای.
خفته بودم و نعمت بیداریم عطا کرده ای.
تشنه بودم و آب حیاتم چشانده ای.
متفرق بودم و کسوت جمعم پوشانده ای.

توفیق دوام در صلاتم هم مرحمت بفرما که«الذین هم علی صلواتهم دائمون» که کامروا هستند.

بنده ناچیز خدا

عاشق و شیفته مرام اهل بیت

سرباز معصیت کار امام زمان(عج)

دوستدار هدایت خود و جامعه

خواهان عدالت در تمام سطوح جامعه

روضه خوان حضرت ابی عبدالله(ع)

دوست و رفیق محبین اهل بیت(ع)

ندبه خوان صبح های بی قرار جمعه

منتظر طلوع صبح ظهور

عاشق عاشقان الله

مروج دین و شریعت

حجت الله رجبی (wela )    

پروانه ها در مرداب

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۳/۰۷ ساعت 14:00 بازدید کل: 165 بازدید امروز: 164
 


                            این ماجرا واقعی است

یک شب که با پدرم دعوا کردم با ناراحتی از خانه بیرون رفتم غرق افکارم بودم که جواد توجهم را جلب کرد.

خیلی وقتها با کتک های پدرم قهر می کردم و از خانه خارج می شدم.

به نظرپسر آرامی می آمد بعد از یکی دو بار رفت و آمد شماره همدیگر را گرفتیم و مدتی تلفنی صحبت می کردیم. می خواستم او با پدرم آشنا شود و بگویم که می خواهم با او ازدواج کنم .وقتی با مخالفت او روبرو شدم با جواد فرار کردم و مدتی در خانه مجردی او بودم در این مدت خرج خودم را از هر راهی تامین می کردم مثل دزدی، مواد فروشی، فساد...

و همه این کارها را از جواد آن پسر به ظاهر آرام یاد گرفتم.

ابتدا فقط با جواد رابطه داشتم ولی بعدها مجبور شدم با افرادی که جواد به خانه می آورد رابطه داشته باشم تا جواد از این افراد پول و مواد مخدر خود را تامین نماید. اگر گول حرف های فریبنده جواد را نمی خوردم و به او علاقمند نمی شدم گرفتار این راه شوم و شیطانی نمی شدم اما زمانی فهمیدم قصد اصلی جواد چیست که تا خرخره در منجلاب فساد فرو رفته بودم و راه برگشتی هم وجود نداشت و قدرت دوری از فساد را هم نداشتم

این اواخر به سختی هم معتاد شده بودم و کراک مصرف می کردم و برای تامین پول مواد دست به سرقت هم زدم که در آخرین فقره دستگیر شدم.

من نمی خواستم اینجوری زندگی کنم و دیگر چیزی از زندگی ام نمی خواهم. چند بارهم دست به خودکشی زده ام. من با آشنایی با جواد و فرار از منزل تمام پل های زندگی ام را خراب و آینده ای تاریک و چهره ای ناخوشایند در اجتماع برای خود رقم زدم.

برداشت آزاد:

1.همه این اتفاقات با یک معصیت شروع شد. رفتار نادرست پدر خانواده با دخترش و فرار دختر از حریم امن خانه و پناه بردن به یک جوان ناشناس.

2. نباید هیچ گناهی را کوچک بدانیم حتی حرفزدن با یک بیگانه، حتی نگاه به یک نامحرم و...

3. گناهان کوچک مقدمه گناهان بزرگ هستند

4. در توبه بر روی تمامی گنه کاران باز است

5. والدین وظیفه تامین امنیت روحی و روانی فرزندان را در محیط خانه دارند.

6. ...

شما هم می توانید برداشت های شخصی خود را اضافه نمایید از ابراز نظرتان خیلی خوشحال می شوم.

پروانه ها در مرداب

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۳/۰۹ - ۰۸:۵۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
4
1 2 3 4


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)