ز آسمان تو شهری گواه من شده بود
کمی ز گوشه ی چشمت پناه من شده بود
تو و نگاه تو هر جا ... نگاه من به تو بود
ستاره ام متمایل به ماه من شده بود
صدای نم نم باران مرا ز خود می برد
شبی که سیب تو تنها گناه من شده بود
کنار ثانیه ها - وقت ها و ساعت ها
تمام عقربه ها وعده گاه من شده بود
دمی که بغض زمان بر زمین فرو پاشید
نسیم و صبح بهاری پگاه من شده بود
"وصال " شهر تو بودم وَ سود اندکی از
میانه های زمین مهر راه من شده بود
از : محمد علی رستمی ( وصال )