لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
Play Video
Foreground
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Opaque
Background
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Transparent
Transparent
Window
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Transparent
Transparent
Font Size
50%
75%
100%
125%
150%
175%
200%
300%
400%
Text Edge Style
None
Raised
Depressed
Uniform
Dropshadow
Font Family
Default
Monospace Serif
Proportional Serif
Monospace Sans-Serif
Proportional Sans-Serif
Casual
Script
Small Caps
Defaults
Done
تو هم امروزماتم گرفتی...از تن پوش سیاهت فهمیدم.
تو هم امروز گریستی...از باران اشکهایت فهمیدم.
دیری است پشت در بسته بغضت نشسته ام.میدانستم که این بغض میشکند.
شکستنی آخر میشکند.
دانه دانه اشکهایت را میبوسم.اشک را باید بوسید.
عطر غصه هایت را میبویم.عطر غصه ها را باید بویید.
باید فهمید...
باران را نه میشود به آب تشبیه کرد نه به اشک.چیزی است در بین این دو.
اشک یعنی پاکی.احساس.آب یعنی زندگی.
پس باران یعنی:پاکی.احساس.زندگی...
یعنی همه چیز...
در پی شلاق غصه هایت گونه هایم سرخ شد.از خوابی عمیق برخواست.
قدم به قدم با تو پیش رفت.به سالیان دور رسید.
به آنجا که باران زیباترین شعر بود.روزهای بارانی قشنگ ترین روزها بود.
در گوشه ای مات و مبهوت این زیبایی میشدم.
دلم میگرفت .قطره اشکی میچکید.واین اشک در انبوه اشکهای تو گم میشد.
من در روزهای بارانی آزاد بودم.
آزاد چون قطره اشکی که میچکد و به راه رفتنش آزاد است.
امروز من و آسمان همدردیم.باران یعنی :همدردی آسمان با دلهای غمگین
باران یعنی:سبک شدن.باران رازی است بین من و آسمان
باران یعنی تفاهم.تفاهم من و این پهنای آبی رنگ.
چه خوب است آدمی با یک بی انتها به تفاهم برسد.
و امروز هوا بارانی است...ای کاش آسمان دیدم مه آلود نبود.