رسیدن همیشه به معنی راضی بودن نیست
گاهی باید خیلی تلاش کنی به اون نیت
درونیت برسی باید بفهمی که راه درست آیا
همینه که بدون نفس کشیدن داری طی میکنی
وقتی میفهمی هیچ انتهایی به زیبایی در امروز...
زیستن نیست مکس میکنی که چرا دویدن ..
چرا اینقدر شتاب در تمام شدن این همه زیبایی
که بدون اینکه متوجه حضورش باشیم .....
دنیا جاییه که خیلی هم نمی تونی خودت باشی...
گاهی پر از شور و شعف پر از انگیزه میری جلو
برای رسیدن به هدفت همه کار می کنی
سنت شکنی و فارغ از روش های تکراری و تقلیدی
راه خودتو میری ..سرمستی چون فکر میکنی،
شادابی چون خودتی، لبخند میزنی چون آرومی
و پر از عشق،عشق به زیبایی های مسیر،
تن صدات با بقیه فرق داره چون زندگی برات
موسیقیه چشمات برق دارن چون شعف
جستجو گری توی دلت میجوشه راه رفتنت
رقصیدنه چرا که در میان ابرهای رویایی......
اما یکی پیدا میشه تو رو از ظن خودش تعبیر می کنه...
تو رو به غلط قضاوت می کنه و تو رو در چنگال
قضاوتها و طمع بهره برداری اسیر می کنه ....
و تو می ترسی نکنه من باید خودم رو بیشتر
پنهان می کردم تا ...
وتو به ناگاه خاموش میشی دوباره همون مسیر
تکراری بقیه رو میری سر در گریبان نه شادی
نه شعفی نه سرمستی نه موسیقی و نه رویایی....
پس سعی کنیم رسیدن در رویای خوب بودن رو
تمرین کنیم ..........
پونه