ادیان دنیا گریز، مردمی را که زندگی شان را خوردن،
نوشیدن و خوشی کردن می دانند، محکوم کرده اند.
آنان را به دنیا پرستی متهم کرده اند. اگر تو بتوانی
از خوردن، نوشیدن و خوشی کردن لذت ببری، دیر یا زود
فریفته می شوی. دیر یا زود این وسوسه در دل
انسان هوشمند می افتد که « آیا چیزی بیش از اینها هست؟»
آنگاه که این پرسش در تو مطرح شود که باید چیزی بیش از
اینها وجود داشته باشد، بدلیل اینکه نیم نگاهی به چیزی
فراتر می اندازی، عازم کشف آن چیز فراتر می شوی
تا آنرا تجربه کنی. آنگاه مراقبه و عبادت تو در مسیر طبیعی
خود قرار می گیرد و تو هرگز بیراهه نخواهی رفت.
نخستین گام، مهم ترین گام است. در حقیقت، با
برداشتن نخستین گام نیمی از راه طی می شود.
پس بیاموز که از هر چیز لذت ببری. دست از جدی و غمگین
بودن بردار. برقص، آواز بخوان، شادمانی کن و آرام آرام
مراقبه کن تا پیدا کنی، زیرا براستی چیزی بیش از
اینها وجود دارد. اما برای یافتن آن، به هوشی ژرف و
عمیق نیاز داری. مراقبه، این عمق را به هوش تو می بخشد.
به تو وضوح و شفافیت می بخشد و این یگانه چیزی است
که نیاز داری. مراقبه آیینه وجود تو را جلا می دهد وشروع
به بازتاباندن زندگی با وضوح و شفافیتی بیشتر درتو می کند.