ای مَه ، به شب نشینیِ من ، دیر آمدی...!!!
روشن نشد مرا ، ز چه تآخیر آمدی...
شاید دچارِ لُجّهء مرداب ها شدی...
نیلوفرت گرفته به تسخیر آمدی....
حرف ِ ستاره هاست ، نه من ، آسمان ترا
- حرمت مگر نداشت ، که زمینگیر آمدی
هر آینه ، باورِ شبگردی ام نبود...!!!!!
- در سایه روشناییِ شبگیر آمدی...
در قاب ِ دل لحظه ای ننشسته ای ، چرا؟!
- در حجم ِ ظن وُ ذهن ، به تصویر آمدی..
می خواستم مصاحبت ِ با ترا ، شگفت
- چون گنگ ِ خواب دیده ، به تعبیر آمدی
ای ماه ، با کدام نگاه ، جوش خورده ای؟!
- کز مدّ ِ غم به غایت ِ تبخیر آمدی...
با رفته روزهای جوانی ، چه کرده ای؟!!...
اکنون ، به بیتوتهء این پیر آمدی...!!!!....
لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
*********************************