اگر تمام عواملی که آرامش را از بین می برند سرکوب کنی،
هرگز بر آرامش چیره نمی شوی، زیرا حالت کلی تو نادرست است.
تو برده تمام آن چیزهایی می شوی که سرکوب کرده ای.
سرکوب کردن هیچگاه به چیرگی نمی انجامد. این اساسی ترین
مطلبی است که باید بفهمی: سرکوب کردن بردگی می آفریند.
هرکس انرژی جنسی را سرکوب کند، بیشتر به آن گرایش می یابد
و شدت انرژی جنسی اش بیش از انسانهای طبیعی می شود.
بنابراین، راهبان و راهبه ها و تمام دیگر کسانی که انرژی جنسی را
سرکوب کرده اند، میل جنسی بیشتری دارند. انرژی جنسی بیش از
هر چیز دیگر برای آنان فریبنده است، زیرا آن را سرکوب کرده اند
و آن پیوسته در دلشان فریاد می زند « مرا رها کن! مرا رها کن! »
هرقدر به میزان انرژی سرکوب شده افزوده شود، قوی تر می شود.
پیوسته به دنبال راهی برای برون رفتن است .
اگر از در جلویی ممکن نباشد، ا زدرعقبی خارج می شود.
مشکل اینجاست که تو هرقدر بیشتر سرکوب کنی بیشتر می ترسی
و هر قدر بیشتر بترسی بیشتر سرکوب می کنی،
بیشتر محکوم می کنی. دور باطلی ایجاد می شود و سرعت حرکت
تو در این دور باطل روز به روز افزایش می یابد. بر آرامش چیره بودن
به آن معناست که تو هیچ چیز را سرکوب نکرده ای، بلکه کوشیده ای
همه چیز را بفهمی. از راه درک کردن و فهمیدن است
که چیرگی پدید می آید. این جادوی درک کردن و فهمیدن است:
هر چیزی را که بدرستی فهمیده باشی دیگر فشاری بر تو وارد نمی کند.
************************