زندگی موهبتی الهی است
اما همه این را فراموش کرده اند.
هیچکس بابت موهبت زندگی ازخدا تشکر نمی کند.
برعکس، همه پیوسته شکوه و شکایت می کنند.
مردم شکرگزار نیستند. چنین هدیه ای گرانبها،
بی همتا و یگانه به آنان ارزانی شده اما آنان چنان
نا آگاه اند که نمی توانند قدردان آن باشند.
زندگی را چنان بدیهی می شمارند که انگار
حقشان بوده! هستی حق ما نیست.
ما نمی توانیم مدعی آن باشیم.
شایسته آن نیستیم. ارزش آنرا نداریم.
به این دلیل به ما داده نشده که شایسته آن هستیم،
بلکه خدا نمی تواند در برابر وسوسه بخشیدن آن
مقاومت کند. او سرشار از انرژی زندگی است،
بنابراین آنرا بر ما جاری می کند. به ثروتمندان
و فقیرها، به شایسته ها و ناشایستها،
به گناهکاران و پرهیزگاران، به همه.
برای او هیچ فرقی نمی کند. به همه می بخشد.
خدا به همه می بخشد، زیرا چنان سرشار است
که اگر نبخشد گران بار می شود.
چون ابری پر باران است. باید که ببارد.
بر سنگها، بر صخره ها، بر بیابانها،
بر همه جا می بارد.
آگاه شدن از این حقیقت، همان دینداری است.
این آگاهی، خودآگاهی تو را دگرگون می کند.
آنگاه تو دیگر نه شکوه و شکایت،
بلکه شکرگزاری خواهی کرد-
و این شکرگزاری عبادت است.
*******************