تو از دو راه می توانی آرامش و سکوت بیابی.
یک راه بسیار ارزان و در عین حال سطحی است.
دست یافتن به آن آسان است ولی ارزش چندانی ندارد.
این راه همان ایجاد نوعی آرامش در پیرامون و فقط در نمای بیرونی و تبدیل
ساختن آن به جزیی از خصلت اخلاقی توست. به این ترتیب،
اگرچه درون تو آشفته است،
دست کم می توانی از بیرون آرام و ساکت به نظر آیی.
این همان کاری است که بسیار انجام می دهند.
جامعه فقط به آرامش ظاهری تو علاقه مند است.
خواهان تحول واقعی تو نیست، زیرا فقط با دنیای بیرون تو کار دارد.
به دنیای درون تو بی توجه است و هیچ علاقه ای به آن ندارد.
آرامش واقعی ازمراقبه برمی خیزد- نه با پرورش خصلتی ویژه،
بلکه از راه آگاهی. آنگاه که هیچ چیز نتواند تو را آشفته کند،
آنگاه که آشفته شدن تو ناممکن شود و حتی اگر خودت بخواهی از
آشفته شدن ناتوان باشی، چیزی بسیار باارزش روی داده است.
و آن، فقط از راه آگاهی روی می دهد.... نور آگاهی را وارد کن تا عشق،
شادمانی و آرامش پدید آید و برای نخستین بار
زندگی ات راست و درست شود.
راست و درست بودن عین دینداری است.
با وجود خویش روراست بودن همان دیندار بودن است.
این یگانه عبادت واقعی است.
یگانه چیزی که می توانیم به خدا عرضه کنیم-
راستی و درستی مان را. غیر از آن، همه چیز تشریفاتی،
پوچ و بی ثمر است.
***************************************