
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم
قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم
مگر استاره چرخم که ز برجی سوی برجی
به نحوسیش بگریم به سعودیش بخندم
به سما و به بروجش به هبوط و به عروجش
نفسی همتک بادم نفسی من هلپندم
نفسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان
ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم
نفسی فوق طباقم نفسی شام و عراقم
نفسی غرق فراقم نفسی راز تو رندم
نفسی همره ماهم نفسی مست الهم
نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم
نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم
نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم
بزن ای مطرب قانون هوس لیلی و مجنون
که من از سلسله جستم وتد هوش بکندم
به خدا که نگریزی قدح مهر نریزی
چه شود ای شه خوبان که کنی گوش به پندم
هله ای اول و آخر بده آن باده فاخر
که شد این بزم منور به تو ای عشق پسندم
بده آن باده جانی ز خرابات معانی
که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم
بپران ناطق جان را تو از این منطق رسمی
که نمییابد میدان بگو حرف سمندم
******************
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
یازی دا کی اعلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
عاشقی را چه نیازیست
به توجیه و دلیل
که تو ای عشق
همان پرسش بی زیرایی
Taysız: عاشقی را چه نیازیست به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
یک دوست داشتن هایی هست...
که هر آدمی از پس اش بر نمی آید...
تو را به این تن چه تعلّق است؟!
تو قائمی بی این،
و هماره بی اینی.
اگر شب است، پروای تـن نــداری،
و اگر روز است، مشغولی به کارها.
هرگز با تن نیستی.
اکنون چه میلرزی بر این تن، چو یک ساعت با وی نیستی؛ جاهای دیگری؟!
تو کجا و تن کجا؟!
عمری است به دنبال توام
نیست نشانی . . .
"ای خوب تر از خوب تر از خوب"
کجایی؟ . . .
مَن از این خِیـرِ خُدا می گُذَرَم بَرگَردی...
منم آن شکسته سازی،
که توأم نمینوازی
چه فغان کنم ز دستی،
که گسسته تار ما را...
#سیمین_بهبهانی
عشق تو
چنین حکیم و
استاد چراست
مهر تو چنین لطیف بنیاد چراست
بر عشق چرا لرزم اگر او خوش نیست
ور عشق خوش است این همه فریاد چراست
مولانا
شاخه نباتش دختر و قند است مادر
دم کرده ست "مریم" و "سیبِ گلاب" را *
معجون عشق و شعر هرچند است "مادر"
دنیا بهشت است و بهشت از آن ما هم،
لبخند حق یعنی که خرسند است مادر
گفتی شبیه اشک گرم و بانمک باش
گفتم شکرباریت، لبخند است مادر!
غم ها و تلخی های عمرم مثل قهوه
پهلوی تو شیرین تر از قند است مادر
با مهربانی بند میشد زد به دل ها...
هم «مهربان.تر» هم که «دلبند»است مادر...