عزیز دلم !
در شبی به درازای گیسوانت
به راز عشق پی خواهم برد
و برایت خواهم گفت
که عشق آنقدرها هم پیچیده نیست
که عشق می تواند بافتن ناشیانه ی
گیسوان معشوقه ات باشد
آنگاه که بی وقفه مصراعی از سعدی را
با خودت زمزمه می کنی:
کمندست آن که وی دارد نه گیسو
کمندست آن که وی دارد نه گیسو....
که عشق می تواند طرحِ ساده ی یک نوازش باشد
وقتی که دستان خواهش ات
محوِ در آغوشِ خواستن اش می شود
که عشق می تواند خیره شدن در
آرامشِ چشم هایش باشد
آنگاه که از دست کلمات هیچ بر نمی آید
عزیز دلم!
برایت خواهم گفت
برایت از عشق خواهم گفت..
***************