فراموش کردم
رتبه کلی: 16


درباره من
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
لاهوتیان (whoop )    

دلم نمی آید نگویم...

درج شده در تاریخ ۹۶/۰۱/۲۳ ساعت 19:09 بازدید کل: 547 بازدید امروز: 546
 

کی میشود؟

 

چند روز است که با غم دست به یقه شده ام،

آدرس تو را از من می خواست

پیچاندمش!

رفت،پدرش را آورد سرم،ناامیدی بود.

راستی عشق هم بهانه قلبت را می گرفت،

گله داشت از چشمانت

می گفت سقف خانه ام چکه می کند!

کی می شود باران گریه بند بیاید؟

گیر داده بود شش دانگ دلت را به نامش کنم،

می گفت چند روزی ست غم مدعی خانه دلت شده است!

و دیر بجنبی اثاث عشق را در کوچه می ریزد.

قول داده ام دلت را برایش قیمت کنم.

تقصیر دل توست ماه شب های خدا

از بس زیباست

غم و شادی و عشق و امید هر شب و روز

دعوا دارند سر داشتنش!

به هر کدام رو بدهی هوا برش می دارد.

من که بی هوا قول دلت را به امید داده ام

اما انگار غم از همه قلدر تر است.

اما من می گویم دوره ی قلدری سر آمده است...!

دلیل نمی شود...

دلیل نمی شود به بهانه غم عشق را برنجانی،

بی انصافی ست

اکنون که غم شهر چشمت را تسخیر کرده است

می دانم که صد سال هم اگر غم شهر قلبت را نشانه برود

باز هم لشکری از عشق فراهم خواهی کرد.

می دانم اگر غم های دنیا

از شمارش انگشتان دستت هم بیشتر شوند

باز تنها عشقی به اندازه دو چشمت کافی ست

برای شکستن حصار غم.

بند را باز کن، قرق را بشکن ...

مگر نه این است که زندگی ارزش دویدن را دارد،

حتی با کفش های پاره؟

می دانی چیست تندیس روشن شب های مهتابی خدا؟

من یک نفر را می شناسم که آسمان و کویر و باران ،

زیر پای نگاه اوست

کسی که همیشه به یاد من و توست...

یک نفر که آسمان و زمین، من و تو،همه و همه

گوشهایشان را تیز کرده اند تا صدایش را بشنوند.

یک نفر که وقتی بخواهد بارانی از عشق و امید

بر دلت می باراند.

اما همه ،چه من که قول دلت را بی هوا به امید داده ام،

و چه تو که این روز ها به غم رو داده ای

یادت نرود که دلمان برای خدا می تپد

خدایی که این روز ها سرگرم ساختن رنگین کمانی

برای باران چشمان توست.

دلم نمی آید نگویم...

آیا یک ذره خدا برای شکستن شکست هایت کافی نیست؟

قول بده تندیس شب های مهتابی خدا !

قول بده ، دستت را از آسمان خستگی برداری

و دست به نور بدهی.

قول بده شب دلت را به خدا بسپاری

قول می دهم صبح که از خواب برخیزی در محضر خدا

خداوند سند خانه دلت را به نام عشق زده است.

باور کن خدا به دلت باریده است،

آبی آسمان افتاده دنبالت، تعقیبت می کند !

دور و برت را خوب نگاه کن،

هر کجا بروی آسمان آبی ست

چشم هایت کو؟ چشم های تو کو؟

نگاه کن.....خدا به تماشا ایستاده است.

به تماشا ایستاده است تا ایستادگی ات را ببیند.

سرت را بالا بگیر...

بگذار همه بشنوند صدایت را...

من که دست هایم را آماده کرده ام

آماده کرده ام برای تا خدا بردن

برای تو...

کاش صبور باشی...

ای کاش صبور باشی...

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۶/۰۱/۲۳ - ۱۹:۱۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)