
چرا من همیشه از نظر دیگران می ترسم ؟
*************************
زیرا تو نیستی ، زیرا تو هنوز نیستی.
تو چیزی جز کپه ای انباشته از نظرات دیگران نیستی.
تو کیستی ؟
کسی می گوید تو زیبایی ، پس زیبایی.
و کسی می گوید تو زشتی ، پس تو زشتی.
کسی می گوید تو شگفت انگیزی ، پس شگفت انگیزی. و
کسی دیگر می گوید من تا کنون انسانی چنین هرزه ندیده ام
، پس تو هرزه ای.
و مردم به حرف زدن ادامه میدهند ،
و تو تمام اینها را جمع می کنی.
و این تصویر توست.
به همین دلیل است که تصویر تو متناقض و مبهم است.
تو می خواهی نظر این شخص که
می گوید زشتی را فراموش کنی ،
اما نمی توانی فراموش کنی ، آنجاست.
اگر این عقیده را نگه داری که زیبایی ،
باید نظر زشت بودنت را نیز نگه داری.
تصویر تو خیلی مبهم است.
تو دقیقاً نمی دانی کیستی.
تو شلم شوربایی ، مخلوطی از همه چیز.
تو هنوز فردیت نداری ، مرکزی یکپارچه نداری ؛
تو_فقط_سطل_زباله_نظرات_دیگرانی.
به همین دلیل است که می ترسی ،
زیرا اگر نظرات دیگران تغییر کند ،
تو تغییر می کنی.
تو در چنگ آنها هستی.
و این حقه ای است که جامعه به کار می برد.
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
همیشه با ساز دیگران رقصیدن ممکن نیست
درجهای وحشتناکتر و هولناک تر از «نفهمی» هم وجود دارد؛
و آن بدفهمی است
به حرمت کداممان، نمی دانم!؟
من همین قدر می دانم؛
باران صدای پای اجابت است؛
و خدا با همه جبروتش دارد ناز می خرد؛
نیاز کن
بی خبر از نو شدن اندر بقا
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی است
مصطفی فرمود دنیا ساعتیست
آزمودم مرگ من در زندگیست
چون رهی زین زندگی پایندگیست
مولانا:کیستی تو؟
شمس:کیستی تو؟
مولانا:قطره ای از باده های آسمان
شمس:این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
آدمی مخفیست در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
مولانا:کیستی تو؟
شمس:تیر پران بین و ناپیدا کمان
جانها پیدا و پنهان جان جان
مولانا: کیستی تو؟
من قلاووزم در این راه دقیق
مولانا:کیستی تو همدلی کن ای رفیق
شمس:در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کو که پری خوتر در شیشه کنم زو طرح
برخوانم و افسونش حراقه بلرزاند
مولانا:کیستم من کیستم من چیستم من؟
شمس:تا نگردی پاکدل چون جبرییل
گرچه گنجی درنگنجی در جهان
رخت بربند و برس در کاروان
آدمی چون کشتی است و بادبان
تا کی آرد باد را آن بادران
مولانا:هیچ نندیشم به جز دلخواه تو
شکر ایزد را که دیدم روی تو
یافتم زان نرگس جادوی تو . . .
.
.
عالـــــــــــــــــی
با اجازه تون لایک
.........
پذیرش یعنی:
پذیرفتن شرایط با تمام سختی هاش....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن ادم ها با تمام نقص هاشون....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه مشکلات هست و باید به مسیر ادامه داد....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه گاهی من هم اشتباه میکنم....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه من کامل نیستم...
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه هیچ کس مسئول زندگی من نیست....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه انتظار از دیگران نداشتن....
داشتن پذیرش توی زندگی یعنی پایان دادن به تمام دعواها ، اختلاف ها و جدل ها....
به اندازه کافی
بیرون را دیدهای.
به اندازه کافی
در بیرون جستجو کردهای.
تو
زندگیهای بسیاری را
در شبِ تاریک گذراندهای؛
وقتش است،
وقت پخته شدن است،
با به درون نگریستن.
تو
خیلی مصنوعی شدهای،
خیلی غیرطبیعی.
و
یک نگاه آنی
تنها تو را به آن سو میبرد،
و برای همیشه.و
من دوست دارم تکرار کنم:
این فراسو رفتن
چیزِ مخصوصی نیست ـ
آن خیلی معمولی است زیرا
آن طبیعت توست.
بکوب و در به رویت باز خواهد شد.
بخواه و به تو داده خواهد شد.
جستجو کن و خواهی یافت ...
#اشو