نفسم فصل شراب است کجایی بی من؟
حال من بی تو خراب است کجایی بی من؟تُف به این سال بد و حال بد و تنهایی
و بهاری که عذاب است کجایی بی من؟این زمستان بد و موسوم سرما که گذشت
چهره ات پشت حجاب است کجایی بی من؟برف و کولاک حریفِ دل تنگم که نشد
سینه ام در تب و تاب است کجایی بی من؟تن من غرق جنون است, از این فاصله ها
و امیدی که سراب است کجایی بی من؟خونم از درد به جوش آمده , مرگم حتمیست
بخت پوسیده که خواب است کجایی بی من؟بعد از این فصل بهار است و شب و دلتنگی
نقشِ یک ماه در آب است کجایی بی من؟و دلم مست از این عطرِ خیالت اینجا
اسم تو باده ای ناب است کجایی بی من
لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید