اگر به دست من بود،
عاشورای دیگری میساختم،
بجای سپر از کتاب،
بجای نیزه از قلم،
و بجای خون،از جوهر و دوات،
نماد میگرفتم،
بجای علم های سیاه،
پرچم سپید،
نشان پاکی و صلح،را
می افراشتم،
من اگر بودم،بجای نوحه و گریه،
آئین مهرورزی،
و عشق ورزی،
و راستگویی،
و آزادگی،
بنیاد میکردم.
من اگر بودم
تصدق سلامت عزیزانم،
صلح جهانی،
مهری فراگیر،
و ثبات و ارامشی دامنگیر،
نذر میکردم،
نذر صداقت در گفتار،
سلامت در رفتار،
شرافت در اخلاق،
و ازادگی،
و رادمردی را در اعمال.
برایم عاشورا مکتبی بود برای اموختن و ازمودن،
نه محضری برای خوردن و اندوختن...