
حس کردن « من هیچکسم » دشوار است .
چه دیگران موافق باشند یا نباشند ،
همه فکر می کنند کسی هستند .
هر کسی فکر می کند که کسی است !
این بسیار معمولی است ؛ هر ذهن معمولی
فکر می کند که کسی است .
لحظه ای که درک کردی هیچکسی ،
فوق العاده و نادر می شوی ، گلی بی همتا و
غیر قابل مقایسه می شوی . احساس هیچکسی
در درونت فضایی ایجاد می کند . نفس حل می شود ،
مرکز دروغینت دیگر آنجا نیست . جادار می شوی .
اکنون جاودانگی می تواند وارد تو شود . این فضا ،
این خالیا می تواند به هستی اجازه دهد
که در تو شکوفا شود .
تو با کسی بودنت پر شده ای . تو این و آنی .
ذهن چنان حیله گر است که حتا می توانی این کسی
بودن را با "هیچکسی" ایجاد کنی .
تمام موانع و قید و بندها ، سرکوبی ها ، عقاید ،
نگرش ها ، مفاهیم را دور بریز . ساده باش ،
مانند کودک معصوم باش و بعد وارد بُعد متفاوتی شده ای .
آنگاه می توانی وارد دنیای ناشناخته شوی .
به همین دلیل با ذهن ، حقیقت نمی تواند شناخته شود .
ذهن یعنی گذشته و حقیقت یعنی همین لحظه ،
پس تو نمی توانی با ذهن به حقیقت نزدیک شوی .
ذهن مانع است ، تنها مانع .