ای که از بندگانت بسیار زود راضی می شوی
ببخش آن عبدی را که جز دعا و تضرع بدرگاهت
مالک چیزی نیست .
آری، تو بر همه کس مقدری و هر چه
بخواهی می کنی .
ای که نامت دوای دردمندان و یادت شفای
بیماران است و طاعتت بی نیازی از هر چه در جهان ،
ترحم کن به کسی که سرمایه اش امید به توست
و خشاب سلاحش را با اشک پُر کرده است.
آدم خلیفه ی تنهای خدا روی زمین است؛
امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحش
و سلاح او گریه است ...
وقتی که قلب هایمان کوچک تر از غصه هایمان
میشود، وقتی نمی توانیم اشک هایمان را پشت
پلک هایمان مخفی کنیم و بغض هایمان
پشت سر هم می شکند
وقتی احساس میکنیم گرفتاری ها بیش از
سهم مان است و رنجها بیشتر از صبرمان،
وقتی امیدها ته میکشند، آرزو ها کور سو می زنند
و انتظارها به سر نمی رسند.
وقتی طاقتمان طاق می شود و تحمل مان هیچ و تباه.
در همین لحظه آواز نیاز سر می دهیم
و غریو دادخواست می کشیم.
آری به تو احتیاج داریم و مطمئنیم که تو،
فقط تویی که استمداد می کنی.
کمکمان کن و دست یاری خود را از ما دریغ مدار.
آن وقت است که تو را صدا می کنیم
و تو را می خوانیم آن وقت است که تو را آه می کشیم
تو را گریه می کنیم و تو را نفس می کشیم .
وقتی تو جواب می دهی، دانه دانه اشکهایمان
را پاک می کنی و یکی یکی غصه ها را از دلمان
برمی داری، گره تک تک بغض هایمان
را بازمیکنی
و دل شکسته مان را بند میزنی،
سنگینی ها را برمی داری و جایش
سبکی می گذاری و راحتی؛
بیشتر از تلاشمان خوشبختی می دهی
و بیشتر ازحجم لب هایمان، لبخند،
خوابهایمان را تعبیر میکنی،
و دعاهایمان را مستجاب.
آرزوهایمان را برآورده می سازی ؛
قهرها را آشتی می دهی و سخت ها را آسان
تلخها را شیرین می کنی و دردها را درمان.
ناامیدی ها، همه امید می شوند
و سیاهی ها سفید سفید .