درباره من

 
من و تــو دونیمه ی سیب ؛ یکی ماه و یکی خورشید
هر دومون تو حسرت هم ؛ همیشه خالی از امید
تـو یه جسم و من یه سایه ؛ سایه ای که در فراره
سایه ای که جز سیاهی ؛ هیچی از خودش نداره
من و تـــو همیشه تنها ؛ دلخوشیم به یک ستاره
بین موندن و نموندن ؛ تردیدی که گریه داره
روی دوشم کوله بارم ؛ توی قلبم عشقی پنهون
حتی فکر این جدایی ؛ می کنه دلم رو داغون
تــــو یکی رو بال ابرا ؛ اما من قعر زمینم
نه یه شاه زاده - نه رعیت ؛ اینکه می بینی همینم
گاهی بی حوصله هستم ؛ مثل شب سیاه و تارم
گاهی مثل فصلی تازه ؛ عطر زندگی میارم
گاهی مثل باد و طوفان ؛ با همه زندگی قهرم
گاهی مثل یک نسیمی ؛ به همه عشقو می بخشم
تو هیاهوی شلوغ ؛ این شهر همیشه تاریک
تــــو برای من خیالی ؛ گاهی دور و گاهی نزدیک
توی جاده های حسرت ؛ که کسی رهگذرش نیست
تنها جز خیال چشمات ؛ هیچ کسی همسفرم نیست
من و تـــو دو نیمه ی سیب ؛ یکی ماه و یکی خورشید
هر دومون تو حسرت هم ؛ همیشه خالی از امید .  

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۴/۲۳ ساعت 18:38

کاربران آنلاین (1)

Ali Hatami