|
لاهوتیان
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
136 بازدید امروز: 135
توضیحات:
یک مشت دانه گندم، توی پارچه ای نمناک خیس خوردند؛ جوانه زدند و سبز شدند. کمی که بالا آمدند، دورشان را روبانی قرمز گرفت و همسایه سکه و سیب شدند. بشقاب سبزه آبروی سفره هفت سین بود.
دانههای گندم خوشحال بودند و خیالشان پر بود از رقص گندم زارهای طلایی. آنها به پایان قصه فکر می کردند؛ به قرص نانی در سفره و اشتیاق دستی که آن را می چیند. نان شدن بزرگ ترین آرزوی هر دانه گندم است. اما برگهای تقویم تند و تند ورق خورد و سیزدهمین برگ پایان دانه های گندم بود. روبان قرمز پاره شد و دستی دانه های گندم را از مزرعه کوچک شان جدا کرد. رویای نان و گندم تکه تکه شد. و این آخر قصه بود. دانهها دلخور بودند، از قصه ای که خدا برایشان نوشته بود. پس به خدا گفتند: این قصه ای نبود که دوستش داشتیم، این قصه ناتمام است و نان ندارد. خدا گفت: قصه شما کوتاه بود، اما ناتمام نبود. قصه شما، قصه جوانه زدن بود و روییدن. قصه سبزی، قصه ای که برای فهمیدنش عمری باید زیست. قصه شما، قصه زندگی بود و کوتاهی اش، رسالت تان گفتن همین بود. خدا گفت: قصه شما اگرچه نان نداشت، اما زیبا بود، به زیبایی نان. نویسنده: خانم عرفان نظرآهاری
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۱/۱۳ ساعت 18:40
برچسب ها:
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (2)
|
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
*مهاجر*: سلام سال نو مبارک خوشحال شدم که سلامت هستید سیزده بدر هم تبریک میگم
میثم رمضانی:
عطریوی گاه دردیگیم گولردن آلدیم گلمدین
سن یوباندون انتظاردان سولدی بیر بیر گولریم
تز سولان گوللر کیمی سارالدیم سولدوم گلمدین
باغریما باسدیم سازی سنسیز دونن آخشام چاغی
آغلیب بیر آیریلیق آهنگی چالدم گلمدون
تشریف فرمایی عالیجناب بهار رو
به همه شما دوستان عزیز تبریک می گم .
امیدوارم آگاهانه
شاهد لحظه لحظه " رستاخیز در بهار " باشید .
شاهد شکوفایی و رشد و کمال
شاهد " حضور در سکوت "
دیلکیم شانلی یاشام حیاتیزا اولسون نثار
جعفر احمدیه: تئزه ایل تئزه باهار حیاتا سالسین افتخار دیلکیم شانلی یاشام حیاتیزا اولسون نثار
باز بهار است
باز گلها
در سماع و مناجات
باز هم قصه ای از کرامات
شیخ پروانه پر زد
پیله اش شد خرابات
سعید....: