فراموش کردم
رتبه کلی: 16


درباره من
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
لاهوتیان (whoop )    
   
عنوان: خدایا
خدایا
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 212 بازدید امروز: 205

این تصویر توسط جلال علی اصغری بررسی شده است.
توضیحات:
سلام قاصدک..

بالاخره آمدی ....

تنت خسته ی راه مباد ...

از راهی که من رفتم , آمدی ؟

راهی پر پیچ و سبز و باران زده.

راهی که دریک طرفش دریا بود و در طرفی دیگر جنگلِ یادها.

هان قاصدک , از همان راه آمدی ؟؟؟

برایم بگو.....

قاصدک , به من بگو در راه که می آمدی بوی دریا را استشمام کردی ؟

بوی جنگل باران زده را چطور ؟

تنت خیسِ باران شد ؟

خوشا به حالت قاصدک...

باران را حیف نکردی و زیر آن قدم زدی.....

قاصدک , چشمانت خیسِ باران شد ؟

آه قاصدک ...

تنت بوی عشق می دهد...

بوی باران و عطر دل آنگیز هم آوایی در زیر باران...

به چشمانت خیره که می شوم , مژه هایت خیس است ...

باران است یا اشک ؟

آری تو هم عاشق شدی در راهی که می آمدی....

آخر همه چیز برای عاشق شدن مهیا بود...

باران , جنگل , دریا , جاده , آغوش , حسی که تا به حال آن را تجربه نکرده ای ....

روزی گفتم که " عشق بوی او را می دهد و او بوی عشق را "

امروز او نیست ....

نه آغوشی است که بوی عشق بدهد , نه دستانی که در پناه دستهایم آرام گیرند...

امروز تو هستی قا صدک ...

تو که نمادی از یاد ها و خاطره ها هستی ...

گفته بودم که یادها و خاطره ها می کُشند مرا...

من , خود برایت رقم زدم این جاده ی جنگلی را....

حال بر تخته پاره هایش بر روی دریای خاطره هایمان شناورم...

من معلق مانده ام در بین هوای عاشقی و زمین دلتنگی...

در یادم خواهی ماند , باشکوه چون تخت جمشید.....

قاصدک....

باور کن , تو را نفس کشیدم و اگر نگویی دیوانه شدم می گویم :

درتنِ لطیفت , عطر دریا , بوی جنگل , باران , نیمکتی کنار دریا زیر باران و دستانی که چون حلقه ای از

نور بر گردنی آویز شده بود , موج میزند...

خوش آمدی بر میهمانی یاد و خاطره ی من ....

خوش آمدی قاصدک ....  
درج شده در تاریخ ۹۶/۱۰/۱۴ ساعت 14:53
برچسب ها: عشق 787
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)