|
لاهوتیان
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
81 بازدید امروز: 81
توضیحات:
تصور کن
از همه دنیا رانده شده ای از همه چیز دست کشیدی دانه های تسبیح وجودت هر کدام پراکنده شده به یک طرف تصور کن زخم ها و دردها هر روز با هجومی نا برابر،در پی زدن ضربه های ممتد به تو باشد تصور کن هر روز و هر شبت بغض باشد و خون حنجره تصور کن زنی باشی که مجبوری ترک کنی و بگذری از همه چیزت تصور کن تنها می شوی تصور کن سال ها خاطره را خاک می کنی در وجود به زوال رفته ات تصور کن بار ببندی و بروی از همه تعلقاتت تصور کن قرار نیست دیگر صدای جگر گوشه هایت را بشنوی و تنهای تنها فقط با خاطرات و قاب عکس ها زندگی کنی تصور کن فقط تصور کن که همه این درد ها می توانست برای تو باشد اما من همه این درد ها را به جان خریدم همه این نبودن ها را همه این بی کسی ها را همه این بغض ها را همه این ندیدن ها را همه دوری ها و خون دل خوردن ها را من به جان خریدم که عکس جگرگوشه هایم را از روی قاب خاطراتم ببینم و در تصورات و تخیلات خودم،آن ها را روز به روز بزرگتر ببینم رشید تر جوان تر و تنها تصویر من از آن ها،تخیلی است که هر شب با من می خوابد و شب را به زور صبح می کند آری من چشمم را روی خودم بستم تا دنیایت روشن باشد تا تو من نباشی تا تو آن زن تنها و زخمی نباشی من ماه را به شب های تو دادم و اکنون خودم،بی ماه،بی نور،بی قلب اینجا در این انزوای بی انتها منتظر رسیدن روز آخرم آری من ماه و خورشید را به تو دادم به یادگار... که شب هایت روشن و روزهایت گرم بماند.. گور پدر دل شب زده من....
درج شده در تاریخ ۳/۰۵/۰۷ ساعت 21:48
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|