گوشه کلاس صدایی به گوش میرسد: نصرت در حال گریه کردن است
میگوید عاشق شده ام...صغرای من...!!!!
میز جلویی را face to face معلمه جای اسکول کلاس است
که یکهو سوالی برایش پیش می اید: اقا چرا درس را شروع نمیکنید؟!
معلم با چشم غره به او مینگرد...صدای زنگ به صدا در می اید...
بچه ها به طرز فجیعی به طرف در حمله ور میشوند
تا نکند زنگ مدرسه دخترانه زودتر از اینکه انها برسند بخورد؟؟؟؟!!!