فراموش کردم
رتبه کلی: 2676


درباره من
///////////////عبد گنه کار////////////////////
/
فقط صراط مستقیم (yaaliiii )    

دعای حضرت ابراهیم علیه السّلام برای مؤمنین گناهکار (بسیار زیبا)

منبع : http://www.asma-alhosna.blogfa.com/
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۳/۲۵ ساعت 19:27 بازدید کل: 150 بازدید امروز: 147
 
دعای حضرت ابراهیم علیه السّلام برای مؤمنین گناهکار

 

ابو حمزه ثمالی از امام باقر علیه السّلام روایت می‏کند که فرمود: 

روزی ابراهیم علیه السّلام بیرون رفت و با شتری گردش می‏کرد تا به پهن دشتی گذر کرد، 

ناگاه دید مردی ایستاده نماز می‏خواند که طول قامت او تا آسمان کشیده شده و جامه موئینی بر تن دارد.

ابراهیم علیه السّلام ایستاد و از وضع آن مرد شگفت زده شد و در انتظار ماند تا او نمازش را به پایان برد،

 و چون نماز او به درازا کشید ابراهیم علیه السّلام او را با دست تکان داد و فرمود:

 با تو کاری دارم نمازت را سبک کن. آن مرد نمازش را سبک برگزار کرد

 و ابراهیم علیه السّلام نزد او نشست فرمود: برای چه کسی نماز می‏خوانی؟

 او گفت: برای خدای ابراهیم. ابراهیم علیه السّلام پرسید: خدایا ابراهیم کیست؟ 

پاسخ داد: آنکه تو و مرا آفریده. ابراهیم علیه السّلام فرمود:


شیوه‏ات را [در عبادت‏] پسندیدم، و مایلم در راه خدا برادر تو باشم. 

خانه‏ات کجاست که هر گاه خواستم به دیدارت آیم. او گفت: خانه من پشت این آب است 

(و با دست به دریا اشاره کرد) و نمازگاه من همین جاست، 

و هر گاه بخواهی می‏توانی مرا همین جا دیدار کنی، ان شاء اللَّه.

 او سخن خود را ادامه داد و به ابراهیم گفت: آیا نیازی داری؟

 ابراهیم علیه السّلام فرمود: آری، گفت: نیازت چیست؟ 

ابراهیم علیه السّلام فرمود: آری، گفت: نیازت چیست؟ ابراهیم علیه السّلام فرمود:

 اینکه تو دعا کنی و من به دعای‏ تو آمین گویم، و من دعا کنم و تو آمین گویی. 

او گفت: چه دعایی به درگاه خدا کنیم؟ ابراهیم علیه السّلام فرمود: برای مؤمنان گناهکار دعا کنیم.

 او گفت: نه، ابراهیم علیه السّلام فرمود: چرا؟ 

او گفت: زیرا من سه سال است که دعایی به درگاه خداوند کرده‏ام و تاکنون هنوز اجابت نشده است، 

و من از خداوند متعال شرم دارم که به درگاهش دعا کنم تا وقتی که بدانم دعای مرا اجابت فرموده.

ابراهیم علیه السّلام پرسید: چه دعایی کرده‏ای؟

او گفت: روزی من در همین جا نماز می‏خواندم که پسر خوش‏منظری را دیدم 

که نور از پیشانیش پرتو افشان بود و گیسوانی داشت که بر پشت سرش ریخته بود 

و رمه‏ای گاو در جلوی خود داشت که گویی بدانها روغن مالیده بودند، 

و گله‏ای گوسفند هم با خود می‏راند که گویی پوستشان از گوشت و پیه انباشته بود.

 من از وضع آن جوان در شگفت شدم و از او پرسیدم: ای پسرک! این گاو و گوسفندها از کیست؟ 

در پاسخ گفت: از ابراهیم است. بدو گفتم: تو کیستی؟ 

گفت: من اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن هستم. 

من آن روز به درگاه خداوند عزّ و جلّ دعا کردم و از او خواستم که خلیل خود را به من بنمایاند.

 ابراهیم علیه السّلام فرمود: منم ابراهیم خلیل الرحمن، و آن پسر فرزند من بوده است.

 آن مرد در این هنگام گفت: ستایش از آن خدایی است که دعای مرا اجابت کرد.

 او سپس برخاست و دو گونه ابراهیم را بوسه زد و او را در آغوش گرفت و گفت:

 اینک برخیز و دعا کن تا من بر دعای تو آمین گویم.

ابراهیم علیه السّلام برای مردان و زنان با ایمان و گنهکار از همان روز به درگاه خدا دعا کرد 

تا خدا آنها را بیامرزد و از آنها خشنود گردد و آن مرد نیز به دعای ابراهیم آمین گفت. 

امام باقر علیه السّلام [در پی این حدیث‏] فرمود: و دعای ابراهیم علیه السّلام 

به مؤمنان گنهکار از شیعیان ما تا روز قیامت خواهد رسید.

 

 

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 392

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۳/۲۵ - ۱۹:۲۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)