فراموش کردم
رتبه کلی: 1149


درباره من
http://raftanha.blogfa.com

وای چشمانت...
گیر داده بودند که چیزی بگو
و من خاک بر سر
همه آنچه را که میخواستم بگویم
با آب دهانم قورت دادم
حالا مدتهاست که دلم درد می کند...

یلدا جعفری (yaldajafari )    

شاهین فتحی(مهربد)

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۸/۱۶ ساعت 22:25 بازدید کل: 1038 بازدید امروز: 185
 


شاهین فتحی...!!
 

از طریق یکی از دوستانم باهاشون آشنا شدم...

تو همون نگاه اول می شد فهمید که انسان عجیبی هست..

یکی که دنیا پیشِ روی مردمکهاش، جور دیگری بود!!

و شاید نه... دنیا همان بود!! نگاه او منحصر بفرد بود...

فقط یکبار دیدمشون...

همون سال86... تو کریدور دانشکده. و دیگه هرگز فرصت دیدار مجدد پیش نیامد!

جزو خالص ترین انسانهایی بود که باهاشون روبرو شدم

یک مرد بزرگ با ذهنی نامحدود... و قلمی که اعجاز می کرد!!

بی پرده منو شناخت... حصاری پیش روی نگاهش نبود

و من برای اولین بار از دیده شدن ترسیدم!!

از دیده شدنِ "آنی" که بودم و  نبایست کسی می دید و می شناخت...

حرفم به درازا کشید... قصدم ابدا" خاطره نویسی نبود.

ولی واقعا" نمی شد بی مقدمه از "شاهین فتحی" نوشت!!

هرچند می ترسم خدایی نکرده نوشته های کمِ من، از بزرگی اون مرد بکاهه...

و چقدر هم سخته از او نوشتن!!

امیدوارم اگر روزی نوشته ام رو خوند منو بخاطر جسارتم ببخشه...

و اما بهانه ی من برای نوشتن این مطلب...

به تازگی مجموعه شعر "باش" از شاهین فتحی چاپ و منتشر شده...

مجموعه ای که به اعتقاد من باید پیش تر از اینها منتشر می شد.

خوشحالم یک روز برای چند دقیقه ی کوتاه هم که شده... در مسیر عبورش قرار گرفتم

و آرزو می کردم این به تکرار اتفاق می افتاد

اما افسوس... سعادت، لحظه ای بود که گذشت!

 

"باش"

امشب از شبهای پاییز است با من یار باش

من پُر از بیداری ام امشب تو هم بیدار باش

هوشیاری دلخوشی می خواهد و عقلِ سلیم

من که مست از غصه ها هستم تو پس هوشیار باش

رعدها را دیده ای؟ خشم و صدا و... بعد هیچ

گرم پوی و تیزرو، بی ادعا، رگبار باش

هر گلی را عاقبت باد خزانی می برد

در هجوم بادهای زندگی دیوار باش

خرده جوی و خاروش، خاموش و خالی، وای تو!

کم ممان، کوچک مشو، بستیز، هان! بسیار باش

 

                    

 

شاهین فتحی(مهربد)،1350

"باش" چاپ 1390انتشارات آشیان

مرکز فروش: تهران- خیابان انقلاب- خیابان اردیبهشت

خیابان شهدای ژاندارمری- بن بست مرکزی- پلاک1

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۸/۱۷ - ۱۰:۴۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
اکازیون(Occasion22 )
۹۰/۰۸/۱۶ - 22:39
امشب منم بيدارم

مرس
ف.فرامرزی(anima )
۹۰/۰۸/۱۷ - 09:26
من بيداريهايم را مديون شعرا و نويسندگاني هستم كه به چشم دل دنيا را ديده و در شناساندن زيبايي ها قلمشان را به زانو در آورده اند
علیرضاامیرخیزی(mujan )
۹۰/۰۸/۱۷ - 09:50
شعر زیبایی بود .
اما .....درود بر شما و شناخت و بینشتان از زندگی ...از انسان و از زیبایی . درود و صد درود
علیرضاامیرخیزی(mujan )
۹۰/۰۸/۱۷ - 09:52
بسیار زیبا بود جناب مرسلی ...درود بر شما
مرتضی فرخانی(mobf )
۹۰/۰۸/۱۷ - 10:15
عالی بود ممنون
جمال نقش(naghsh )
۹۰/۰۸/۱۷ - 18:20
همین سروده و معرفی کوتاهی ازایشان توسط شما ، انسان را مجاب و مشتاق میکند تا بیشتر از این شاعر معاصر بخواند و بداند.
تشکرویژه ازشما
میلاد حیدری(mili )
۹۰/۰۸/۱۷ - 23:52
ممنون از معرفیتون.
سعی میکنم در اولین فرصت کتاب ایشان را تهیه کرده و مطالعه کنم.
فرشته محمدی(fereshte2 )
۹۰/۰۸/۱۸ - 13:45
شما هم که نویسنده هستین
قلب یخی(ta88 )
۹۰/۰۸/۱۸ - 13:58
مرسی .
ارش شریف(nokhba )
۹۰/۰۸/۱۹ - 00:39
دستدشما درد نکنه
کیارششش(kmbax )
۹۰/۰۸/۱۹ - 00:42
نقل قول:
ارش شریف: دستدشما درد نکنه
جلال علی اصغری(miyanali87 )
۹۰/۰۸/۲۵ - 21:16
علیرضا اسحاقی(alitrza0152 )
۹۰/۰۹/۰۵ - 03:22
حتماکتابشومیخونم.دستت طلا.
آقا سجاد(engineer-sajjad )
۹۰/۱۰/۰۷ - 08:56
parviz khanmohamadi(parviz1390 )
۹۰/۱۲/۱۸ - 02:46
مرسی بازم از این کارا بکن.
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)