درباره من http://raftanha.blogfa.com
وای چشمانت... گیر داده بودند که چیزی بگو و من خاک بر سر همه آنچه را که میخواستم بگویم با آب دهانم قورت دادم حالا مدتهاست که دلم درد می کند... |
یلدا جعفری
(
![]()
برچسب ها:
1
2
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجويمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
يا کودکان خفته به گهواره تاب را
بايستهای چنان که تپيدن برای دل
يا آنچنان که بال پريدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرينمت
چونانکه التهاب بيابان سراب را
اي خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نيازی جواب را
قيصرامين پور
ممنونم برای انتخاب این شعر زیبای قیصر امین پور
ما
در عصر احتمال بسر میبریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید !
در عصر قاطعیت تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین منست
من از تو ناگزیرم
من
بی نام ناگزیر تو میمیرم …
(قیصر امینپور)
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد
پر و بال ما ببستند و در قفس گشودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
درد واژه نیست
درد ترانه نیست
شعر هم نیست..
شاید لحظه ای ست میان خنده ها که یادش چنگ میزند دلت را..
گریه میان خنده ها..
درد یعنی دلتنگ باشی و ..
دستت از همه جا کوتاه..
درد یعنی بغضی که لبریز می شود و گفته نه..
بغضی که نه فرو می آید..
نه فرو می غلتد..
.........
درد؛ نام ديگر من است
AY SOONA
یک لحظه بایست
دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست
یک لحظه بایست و یک جمله بگو
بگو تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟...
دل فدای او شد و جان نیز هم
چون که طی شد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم