آیا تاریخ، پرده از اسرار جنایات ""الهام"" (علی اف ) های منحط و بی ریشه بر نخواهد داشت؟

کوروش تبریزی   

چه بخوانمت و چگونه بسرایمت وطن!!!! با چه لحنی در پس معرکه های روزگار! ای خسته از شلاق دژخیم! ای فرزند تاریخ! ای ظرف زمانم و ای محل مکانم! ای آذرآبادگانم! ای آذربایجانم!

قهرمانانت را بخوانم و استمداد بجویم از تاریخشان؟ یا تمدن عظیم پیوند یافته با بین النهرین را!؟ و چه می­گویم؟ بین النهرین با تمدن تو پیوند دارد که تو آغازین و گهواره تمدن مشرق زمینی از روزگار عتیق و تا روزگار آینده!! 

و آه ای تاریخ دیرینه و مظلومم! چه بسیار دژخیمانی که به یوغ استبداد خویش، تو را به قهقرای تاریکخانه خودخواهی ها و ظلم و استبداد و استعمار و استثمار و ابتذال فکری کشیده و تمدنی را که مرکز مبارزه فکری علیه سقوط انسانیت است به الیناسیون مبتذل و بورژوازی پسند و عمله دست زر و زور و تزویر و مثلث شوم تمامی خودکامگان و بیگانگان با انسانیت آلوده ساخته اند. چه ناله ها که در تاریکی می سرایم، که دیگر مرا به سرودن شعر توان و رمقی باقی نمانده و خونم در رگهایم خشکیده و چشمانم از دیدن این همه جنایت در حق وطن و تاریخ پر افتخارش به سیاهی گراییده و دستانم از بن قطع شده و دیگر پاهایم را رمقی برای رفتن نمانده و نیرویی برای ماندن! اما باید انتخاب کرد: رفتن یا ماندن؟ رفتن از کجا و تا به کجا؟ و ماندن در کجا؟ کدامین را برگزینم ای وطنم؟!

اما من باید هر دو را برگزینم....آری هر دو را! ماندن در تاریخ و پایبندی به وطن و پیشینه پر افتخارش و رفتن از مانداب و باتلاق فکری که همگی از تغذیه فرهنگ منحط غربی است.. باید رفت و هجرت کرد.....هجرت از بدی ها...،فالرجز فأهجر و ثیابک فطهر.....باید پاکیزه گردانم تمامی جامه ام را از آنچه که "الهام" های منحط بی ریشه بدان وصله دوخته اند. باید دامن نیالویم و دیده پاک گردانم و از فطرت خویش "الهام" گیرم و با فطرت خویش و پشتوانه ای از تاریخ پرافتخار آذربایجان همیشه سرفرازم، "الهام" دروغین را که نام مولایم را نیز به خط ناپاکش آلوده کرده و بتی از خویش ساخته و قهرمانان آذری ام را به سخره گرفته، بشکنم....که این نیز شکستنی و پوشالی و پوک و پوچ و بی محتوا و بی مغز و سرد و بی روح و بی احساس و بی غیرت است...

 آری! ای برادر! ای خواهر!

بگویم؟ از چه؟ از کدامین تازیانه بر پیشانی تاریخمان؟

 از ممنوعیت حجاب؟

از بی هویت ساختن تمدن اصیل آذری؟

از مراسم رژه همجنس بازان؟

از ویرانی خانه های مظلومان بی پناه برای فراهم نمودن بساط عیاشی بیگانگان؟

 از بی غیرت نشان دادن مردمان آذربایجان؟

 از بی عفت نشان دادن زنان آذری؟

یا از زوال فرهنگ و تمدن هزاران ساله مان؟

 کدامین را به تصویر کشم؟

 آه قلمم را یارای آن نیست، چرا که قلم نیز مقدس است و ذات باریتعالی بدان قسم خورده است و لذا شرمم می آید که با آن، چنین فجایعی را بنگارم.....

آیا براستی، تاریخ، جنایت قداره بندان "الهام" گرفته از "الهام" را به سکوت خواهد نشست؟

 آیا تاریخ، پرده از اسرار جنایات"الهام" بر نخواهد داشت؟

 آیا تاریخ، در برابر جنایات اسکندرها و تیمورها و چنگیزها و بخت النصرها و هیتلرها و لنین ها و قوم لوط و عاد و ثمود بر نداشت؟

 آیا فرعونیاین را در هم نکوبید؟

آیا شداد و نمرود را به باد هوا نفرستاد؟............آری فرستاد.

این است قدرت لایزال حضرتش و این است مسیر تاریخ و حرکت جبری و دیالکتیکی آن..... و آقایانی که اکنون به بهانه پذیرایی از منحط گرایان غرب، خانه مظلومان را بر سرشان خراب کرده و میکنید: به یقین بدانید که تمامی این ظالمان در قدرت و قهقرا و نفوذ و سلطه به مراتب از شماها بیشتر و قوی تر بوده اند... پس دیگر به خود نبالید که به زودی شما نیز در هم کوبیده خواهید شد و سنت الهی "والظالمین أعد لهم عذاب السعیر" با دستان پر توان غیور مردان آذری از مجرای "قاتلوهم، یعذبهم الله بأیدیکم" در خواهد آمد و عرصه را برای شما ظلماتی خواهد ساخت "بعضهم فوق بعض" و از مابعد این در هم کوبیدن و ذلت و خواری، کار شما و حامیان پوچ و مستبدتان به سیر نزول در "اسفل السافلین" خواهد انجامید.

پس هشیار باشد، که تاریخ سنت تکرار را همواره در خود دارد و این را بدانید که آذربایجان، همیشه آذربایجان است و تمامی رنگ ها و آلایش ها و تکدرهایی که امثال آقای الهام بر آن متصنع ساخته اند، غباری بیش نیست که "کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف. فأصابها وابل فترکه صلدا" و این اعمال شنیع، تیشه ای خواهد بود بر ریشه بی ریشه و بی محتوای شما و زلزله ای که بنیان پوچتان را بشدت در هم خواهد کوبید که "أان زلزله الساعه لشی عظیم".

و شما ای برادران و خواهران غیورم!

ای فرزندان آذربایجان!

هراس و اندوه در دل خود نپرورانید و ذره ای مأیوس نشوید و با توکل به ذات باریتعالی و با پشتوانه تمدن پر افتخار آذربایجان عزیزمان، ذره ای در قبح اعمال ناشایست عمله لجوج "الهام" ، تردید را روا ندارید که همگی ما در برابر خود، خدا، تاریخ، آذربایجان و در برابر آیندگانمان مسئولیم.

أن هذه تذکره. فمن شاء ذکره