سالانه ۱۲۲ هزار و ۳۵۰ تن آلودگی نفتی وارد دریای خزر میشود. به اين آلودگيها بايد آلودگيهاي ميكروبي را هم اضافه كرد. روسيه و آذربايجان متهم رديف اول و دوم آلودگيهاي نفتي درياي خزر هستند.
براساس آمارهايي كه کرباسی معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام ميكند، عمده آلودگی نفتی در سواحل کشور آذربایجان است که در هنگام رسیدن به سواحل ایران کمترین تخریب به لحاظ زیست محیطی برای سلامت انسان را خواهد داشت. او به تهرانامروز ميگويد: «بیشترین صدمات ناشی از آلودگی دریای خزر از نظر فلزات سنگین و سموم کشاورزی است که از سوی کشور روسیه به دریای خزر وارد میشود.» آلودگيهايي كه نسل فوكهاي خزري را به انقراض كشانده است. به نوشته يك روزنامه آلماني، فعالان حوزه محيطزيست در جهان از عملكرد آذربايجان در بزرگترين درياچه جهان به عنوان يك بمب اكولوژيك ياد ميكنند.
روسيه متهم رديف اول!
همسايگان شمالي ايران بيشتر از ايرانيها ازخجالت درياي خزر درآمدهاند. هرچند بار ميكروبي بهوجود آمده در اين دريا براثر ورود فاضلابهاي صنعتي، خانگي و كشاورزي از سوي ايرانيان را هم نبايد ناديده گرفت. آلودگيهايي كه به انقراض بسياري از گونههاي ماهي كشور منجر شدهاست.آلودگيهايي كه به همراه آلودگيهاي نفتي مواد سرطان زا را روانه درياي خزر ميكنند. رضا پورغلام پژوهشكده اكولوژي درياي خزر ساري ميگويد: «ساحل باکو پر از آلودگی نفتی است که از طریق نفتکشها، مبادی ورودی و خروجی نفت، چاه های اکتشاف و استخراج که از تکنولوژی پیشرفته استفاده نمیکنند، آلودگی را به دریای خزر تحمیل میکنند.»
براساس آمارهاي پورغلام ۹۵ درصد آلودگی دریای خزر را کشورهای شمالی و شمال غربی شامل روسیه فدراتیو، قزاقستان و جمهوری آذربایجان ایجاد میکنند، هرچند آمار كارشناسان ايراني درباره ميزان آلودگيهاي روسيه و كشورهاي شمال دريايخزر فرق ميكند و از ۸۰ تا۹۵ درصد ميرسد اما بدون شك روسيه بزرگترين آلوده كننده درياي خزر است. البته كارشناسان ايراني درباره سهم ايران در آلودگيهاي ميكروبي خزر هم توافق ندارند. درحالي كه پورغلام سهم ايران در آلودگي بزرگترين درياچه جهان را پنج درصد ميداند، كرباسي ايران را تنها مسئول ۱۲ درصد از آلودگي اين دريا ميداند و ميگويد: «۸۸ درصد مابقی به عهده کشورهای روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان است.»
شوك آذربايجان!
فعاليتهاي نفتي آذربايجان بعد از جدا شدن از شوروي شوك عظيمي به خزر وارد كرد. در آذربايجان، خزر محل فعاليتهاي نفتی شركتهاي بزرگ انرون، يونيکال، شورون، بیپي و اکسون قرار گرفت، البته شرکت های کوچکتر اروپايی از جمله استات اويل نروژ و انی ايتاليا را هم شريک کردند. آمريکايیها با عامليت شرکت يونيکال تحت اداره ديک چنی خط لولهاي ۱۰۰۰مايلی از خزر به جيحان کشيده که در مسير خود از ۱۵۰۰ رودخانه میگذرد. به گفته كارشناسان، حفر چاهها، نقل و انتقال وريختن مواد زائد کارخانه های پتروشيمیآبها را آلوده میکند، زمين های کشاورزی را میسوزاند، ميليونها نفر را بيکار میکند، ادامه حيات گونههايی از ماهیها، پرندگان و گياهان را در خطر میاندازد و در مسير خود از جمله در گرجستان آب های معدنی معروف را نابود میکند. کشيدن اين خط لوله از درون يک آب نسبتا بسته و کم عمق در همه جای جهان توسط نيروهای مستقل و فعالان محيطزيست يک بمب اکولوژيک خوانده شد.
به گفته «حسن نصرالله زاده ساروی» معاون پژوهشكده اكولوژی دریای خزر علاوه بر توسعه صنعت نفت و گاز، برداشت بی رویه صید و صیادی سبب شد تا وضعیت زیست محیطی دریای خزر به مرحله هشدار برسد.او با بیان اینكه بهرهبرداری از دریای خزر باید مدیریت و براساس استاندارد های تعیین شده انجام شود، ميگويد: «پژوهشكده تحقیقاتی اكولوژی دریای خزر با ۶۲ عنوان طرح پژوهشی، وضعیت مختلف اكوسیستمیاین دریا را در دست بررسی دارد.»
شانه دار مهاجم!
ولگا كه بزرگترين منبع تغذيه كننده آب درياي خزر است، بزرگترين آبراه ورود آلودگيها به درياي خزر نيز ميباشد. ورود ماهي مهاجم «شانه دار» كه از سوي كارشناسان به عنوان سونامي دريايخزر ناميده شده از ولگا وارد خزر شد. اين گونه يكي از علتهاي كاهش صيد ماهي كيلكاست. از سوي ديگر ماهي كيلكا يكي از منابع غذايي ماهيان خاوياري است كه كمبود آن باعث كاهش اين گونه از ماهيها شده است. زنگ خطر انقراض ماهيان خاوياري مدتهاست كه به صدا درآمده و تلاشها براي بازگشت به شرايط مطلوب تاكنون بينتيجه مانده است!جمعيتفوك خزري هم درسالهاي جديد كاهش يافته است. زنگ خطر آن را يكبار ديگر هم «محمدجواد محمديزاده» رئيس سازمان حفاظت از محيطزيست كشور در هفته محيطزيست در بندرانزلي به صدادرآورد. از ميليونها فوك خزري تنها ۱۰۰ هزار فوك باقي مانده است. تعداد فوكها نشاندهنده ميزان آلودگي درياي خزر است و مرگ فوكها نشان ميدهد كه درياي خزر به بحران رسيده است.
آلودگيهاي غذايي!
به گفته «مجيد محمدنژاد» استاد دانشگاه آزاد، از مجموع حدود ۳۵ هزار تن ماده دفع آفات نباتي توزيع شده در سطح كشور، حدود ۲۵ هزار تن آن در اراضي كشاورزي استانهاي شمالي كشور مورد مصرف كشاورزان قرار ميگيرد. اومي گويد: «بيماريها و آفات از جمله اصليترين عوامل نابودكننده شاليزارها محسوب ميشوند، به طوريكه بيماريهاي قارچي بلاست و پوسيدگي ساقه همواره خسارات قابل ملاحظهاي به زراعت اين محصول وارد ميكند.» به گفته محمدنژاد نظر به اينكه اصليترين و كاربرديترين راه پيشگيري از بروز و همچنين درمان بيماريهاي محصول، استفاده از مواد شيميايي است و از طرفي بهدليل خصوصيات فيزيولوژيكي برنج و روش كشت غرقابي آن كه در ارتباط مستقيم با آب قرار دارد، همواره مقادير قابل ملاحظهاي از پسابهاي حاوي سموم آفتكش به اكوسيستمهاي آبي مجاور شاليزارها وارد ميشوند.
محمدنژاد ميگويد: «در بعضي موارد آفتكشها اثرات مخرب بيشتري روي موجودات غيرهدف (آبزيان) نسبت به موجودات هدف (آفات) داشته كه اين خود ناشي از حساسيت بالاتر و مرگومير بيشتر و سريعتر آبزيان است.» در سواحل جنوبي درياي خزر، عمده رودخانههاي مهاجرپذير شامل سفيدرود، گرگانرود، پلرود، تجن، گرگانرود و شفارود هستند كه اين رودخانهها بهدليل مجاورت با مزارع بسيار وسيع كشاورزي اعم از شاليزار، گندمزار و مركبات هرساله مقادير بسيار زيادي از باقيمانده سموم مختلف كشاورزي را به درياي خزر منتقل ميكنند. به گفته او اين سموم از طريق تغيير در كيفيت آب باعث مرگومير بچهماهيان خاوياري، ماهيان استخواني نظير كپور و سفيد و ديگر ماهيان دريا ميشوند. محمدنژاد ميگويد: انسان توليدكننده آلايندههاي متعدد و متنوعي است كه بخش اعظم اين مواد به طور مستقيم يا غيرمستقيم به محيط آبي راه مييابد. بخشي از آلايندهها مانند اغلب مواد آلي طي فرآيندهاي زيستي تجزيه ميشوند، ولي ساير مواد از قبيل سموم دفع آفات (هيدرو كربنهاي كلردار) و فلزات سنگين در مقابل تجزيه مقاوم بوده و مدت زيادي در محيط آبي باقي ميمانند.