مردنصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره...
زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه...
صبحکه مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب...
تاریخ درج:
۹۱/۰۷/۲۸ - ۲۲:۲۵ 6 نظر , 271
بازدید
ذلشکسته
اهاي دختر سرزمين من . . . اخ ببخشيد باز جنسيتت را فراموش کردم !
يكي از اساسي ترين توهمات آدمي،
اين است كه گمان مي كند عشق را مي شناسد؛
به همين سبب از تجربه ي عشق عاجز است.
هر كسي مي پندارد كه مي داند عشق چيست؛
بنابراين، نيازي به تجربه ي آن احساس نمي كند.
به همين دليل عشق با دنياي ما قهر كرده است.
ما با عاشقاني روبروييم كه از عشق تهي اند...
دريا خنديد در دور دست دندانهايش کف و لبهايش آسمان
چه ميفروشي دخترک غمگين سينه عريان؟
من آب درياها را ميفروشم آقا
پسر سياه قاطيه خونت چي داري ؟
آب دريا ها را دارم آقا
اين اشکهاي شور از کجا مي آيد مادر؟
آب دريا ها را من گريه مي کنم آقا
دل من و اين تلخيه بي نهايت سر چشمه اش کجا...
گاهی ما با مسائلی برخورد می کنیم که حس میکنیم این مخصوص خود ما بود و دقیقا در آن زمان خاص بیشتر هر چیز دیگری به درد ما میخورد ،چند وقت پیش حسابی در زندگی و سرگردانی هایش گم شده بودم دوستی بر حسب اتفاق کتابی به من داد با تمام بی حوصلگی سعی کردم ورقش بزنم نویسنده کتاب طی یک بررسی میدانی به سراغ افر...
یکی از سؤالاتی که ذهن خیلی ها رو به خودش مشغول می کنه اینه که وقتی ازشون سؤال میشه اگر دوباره بخوای متولد بشی و دوباره زندگی رو از سر بگیری همون کارایی رو می کنی که تا حالا انجام دادی و زندگیتو همون طور میسازی که الان داری میبینی ؟یا اینکه زندگیتو کاملا تغییر می دی و یه تحول بزرگ...
باغبان هستی:
مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند. گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد. گاهِ تعلیمم،...