عاشقانه و LOVE

دلم گرفت از این روزهااز این روزهای بی نشون

از این همه در به  دری از گردش چرخ زمون

دلم گرفت از آدمااز آدمای مهربون

از این مترسکهای پست از هم دلهای هم زبون

تو هم که بیصدا شدی آهای خدای آسمون

آهای خدای عاشقاتویی فقط دلخوشیمون

آره دلم خیلی پرهاز غم های رنگاوارنگ

از جمله دوستت دارم دروغهای خیلی قشنگ

اگه یه روز تنها شدی دوباره

بدون که تنهایی تو رو دوس داره

اگه دیدی اشکت نشست رو گونه

بدون چشات بد جوری هس دیوونه

اگه همه میخوان ازت دور بشن

نترس شاید نمیدونن چطور باهات دوس بشن

اگه شدی مثل یه گل بونه

خوشال نشو یکی تو رو میچینه

اگه حالت گرفته از زمونه

بدون حال یکی واست داغونه

اگه دیدی چشمک یه ستاره

بدون اونم هرزه شده دوباره

اگه دلت حوا کسی نداره

بدون که اون بالا یکی حواتو داره

غنچه از خواب پرید

گل شاد و ناز خود را بدید

خار به گل گفت سلام!

و جوابی نشنید!

خار رنجید ولی هیچ نگفت

ساعتی چند گذشت

گل چه زیبا شده بود

دست بی رحمی آمد نزدیک

گل سراسیمه ز وحشت فسرد

لیک آن خار در آن دست خلید

و گل از مرگ رهید

صبح فردا که رسید

خار با شبنمی از خواب پرید

گل صمیمانه به او گفت سلام...