فراموش کردم
رتبه کلی: 260


درباره من
161419
فرشاد عباسزاده (yenjih )    

رویای من

منبع : http://www.98best.blogfa.com/
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۵/۲۵ ساعت 12:32 بازدید کل: 174 بازدید امروز: 92
 
میان انسان و شرافت رشته باریکی وجود دارد


و اسم آن "قـــــول" است...


ما به هم قول دادیم مگه نه؟؟؟

btua9oae1x2z0bim36b.jpg
 
 
هه ...!!

 

 

زن: مگه اینجا مدرســــه ی دولتی نیست

مدیــــر: اگه دولتی نبود کــــه میگفتیم یــــه میلیون تومن بریز...

زن: اقا اخــــه گفتن مدارس دولتــــی شــــهریه نمیگیرن...

مدیــــر: این که شهریه نیست اســــمشهمیاریه...

زن :اسمش هر چی کــــه هست .تلویزیون گفته به همه مــدارس بخشــــنامه شده که مدارس دولتی

هیچگونه وجهی نمیتونن دریافــــت کنن.


مدیر:خب برو اسمه بچه اترو تو تلــویزیون بنویس.اینــهمه هم وقت منو نگیر..

زن: اقــایمدیر من دو تا بچه یتیم دارم اخه از کجا بیارم...

مدیر: خانوم محــترم

وقتی وارد اینجا شدی نوشــته بود
یتیم خونه یا مدرسه !!!

اقای مستخدم این خانوم رو به بیرون راهنمایی کنید


زن با چشمهایی پر از اشک منتظر اتوبوس واحــــد بــــود..

اتومبیل مــــدل بالایی
ترمــــز کرد

و زن ســــوار شد...


روزنامه ایی که روی صــــندلی جا مانده بود را برداشت و بهش خــــیره شد..

تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود

با 200000 زن خیابانی چه کار میکنید...

زن با خود کاری که از کیفش در اورده بود عدد را تصحیح کرد..


با 200001 زن خیابانی چــــه کــــار میکنید...

 

okuu0x9yu7dasa37754.jpg

 

 
بعضیــــــ . . . !

 


بــ بعــضــیا باس گــفت:

گاز نگــیر عــزیــزم !!

مــن فــقــط میخــوام بهــت محبــت کنم، همــــین ...!!!





بـ بعضیــا باس گفت

عزیزم من از خیلیــا خوشم نمیــاد

ولی از تو به طــور ویــژه ای بَــدم میـــاد . .





بـ بعـضیـا باس گفـت :

این جمـله ی " دوستـت دارم "

سـلام و احـوالپـرسی نیـست کـه بـه هـر کـی میـرسـی میـگی !

سنـگین باش یکـم





بــ بعضیــا باس گفت :

عــزیـــزم

" اِنـقـد بـه اون تـیـپ و قـیـافـت نـنـاز " ؛

مـا بـه اون آدامـس 50 تـومـنـیـا هـم مـیـگـیـم شــیـــــــکــــ ... !





به بعضیا باس بگی :

خواهش می کنم عزیزم شما رو مخ ِ ما جا داری!





بـ بعضیــا باس بگی :

عزیزم، مرهم بودنت بخوره تو ســـرت ؛

شما درد بی درمـــان نبـــاش ما را بـــَــس !





"بعضی ها" فکر میکنن خیلی بارشونه !

ما هم به عنوان یک خر زحمت کش قبولشون داریم ...




بــ بـعضیــا باس گـفت:

درستــه کـــه وقتِ شـــاخ بازی درآوردن , شاخت رو نــشـکــونـدم

ولــــی هـــــــول برت نـــــــــداره

نـه ایـنـکــه نـتونسته باشم , نـــــه

طــرفــــدار حــقوقِ حیوانات هستم عــــزیـــزم ..





بــ بعضیــــــ س :


ــــــــــــــــ!...


...تــــ ــــــــــــ.....

[ ] [ ] [ kiya ]
مـــرد باید مـــرد باشه

مــرد بـودن بـه تـعـداد زنـایـی کـه تـوو بـغـلـت خـوابـیـدن نـیـسـت !

مــرد بـودن زن رو بـه چـشـم
عـروسـکــ رخـتـخـواب دیـدن نـیـسـت !

مــرد بـودن یـعـنـی
رفـتـن زیـر بـار یـه کـوه تـعـهـد...

مــرد بـودن یـعـنـی
یـه دنـیـا غـیـرت و تـعـصـب ...

کـلـمـه ی
"مـــَـــــــــرد" حــرمــت داره ...

بـا
مـرد گـفـتـن بـه هـر نـامـرد ، ایـن کـلـمـه رو بـه نـجـاسـت نـکـشـیـن ...

آپلود عکس

 
 
مـــــــرد

مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت

داد نمیزنند

ناسزا نمیگویند

نمیزنند

نمیشکنند

تهمت نمیزنند

کبود نمیکنند

خراب نمیکنند

تنها سیگاری روشن میکنند و در آن میسوزانند تمام خشم خودرا

تا مبادا به کسانی که دوستش میدارند از گل کمتر گفته باشند.. 

تقدیم به تمام مــــــردان مـــــــرد

آپلودسنتر کوچولو

 
 
.!.

دیشب گرسنه بود کودکی که مرد...

چه آسان به خاک پس دادیمش.

و چه دردناکتر از مرگ او داستان مادرش که برای خریدن قرص نانی

تن به هرزگی داد آنهم نه از روی هوس از روی اجبار.

همسایه اش زیارتش قبول...

مکه رفته بود.

آپلودسنتر کوچولو

حسین پناهی ( روحش شاد )

 
فـــاحــــشه .!.

 

سلام فاحشه

تعجب کردی!؟... میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم

برایت بنویسم

شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای … ! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام

راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد

رگ غیرت اربابان بیرون می زند !!اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد

شود این «ایثار» است! مگر هردواز یک تن نیست؟ مگر هر دو جسم فروشی نیست؟

تن در برابر نان ننگ است
بفروش ! تنت را حراج کن … من دردیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان

شرفت را شکر که اگر میفروشی ازتن می فروشی نه از دین

آپلود فایل و عکس

 

...
شیر مادر، بوی ادکلن می‌داد

دست پدر، بوی عرق

( گفتم بچه‌ام نمی‌فهمم )

نان، بوی نفت می‌داد

زندگی، بوی گند

( گفتم جوانم نمی‌فهمم )

حالا که بازنشسته‌ شده‌ام

هر چیز، بوی هر چیز می‌دهد، بدهد

فقط پارک، بوی گورستان

و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد

آپلودسنتر کوچولو

 

 
 
...

زن ام کردند...

وقتی هنوز بالغ نشده بودم !

چشمانم برای یک بار ،

هوس را غنچه نکرد ...

وقتی دست هایم

عروسک رویا را

در آغوش نگرفت ،

انداختند

چادر سفیدی

با مردی که

فقــــــــــــط ....

هم خوابی و بچه می خواست ...


مادرم کردند ...

بدون آن که بدانم زن چیست !


سجده نشستم خدا را ...

تا فرزندم ، زن بعدی نباشد ...!

 

آپلودسنتر کوچولو

 

 
 
بچه
 
چه غمی به چشمهایت خوابیده
که آسمان ِ پشت ستاره کبود شده؟

شاید بادبدکت را / باد برد.... نه؟
... یا شایدم / با عروسکهایت قهر کرده ای

وگرنه / اینهمه غم / روی چشمهای هیچ کودکی اِنقدر سبز نمی شود

چه می دانم

شایدم دهه شصتی هستی/ از کپن و مشکلات پدر

زود تر از فتح ِ یک الاکلنگ ِ دو نفره پی برده ای

نمیدانم شاید تو هم جای کارتن / بینوایان نگاه میکنی

آهان احتمالا عمق لبخند ِ پدر / یا عزیزم گفتنش کمتر شده

یا مامانی طعم غذایش یه کم شو
ر شده؟

چه میدانم قاقا لی لی تمام شده؟ بابا عروسک نمی خره؟

نکنه لولو واقعی شده؟
.

.
جن دیدی؟ گرگ اومده؟ جنگ شده؟

خمپاره پشت بومو دیده؟ دزد زده؟

اه...اصلا گور بابای شعر با ساختارهای ادبی

پس چته لعنتی! آخه بچه همسن تو غصه اش چیه
 

 آپلودسنتر کوچولو

 
 
میخواهم انســـــان نباشم . . . !

 

گاهی از انسان بودنــــــــم شرم میکنم ...

گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم

گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم
...
اما دلــــــــــی را دفن نکنم ... !

گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم

اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات من است نه از روی هوس ... !

خفاشی باشم که شبها گـــــــــردش کنم

با چشمهـــــــــای کور ،‌ اما خوابی را پرپر نکنم ... !

کلاغی باشم که قار قار کنم

پرهــــــــایم را رنگ نکنم و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاورم ... !

آپلودسنتر کوچولو

 

مــن . . . تــو . . . او

 


من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم

تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی

او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم

تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود

او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت

معلم گفته بود انشا بنویسید

موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت

من نوشته بودم علم بهتر است

مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید

تو نوشته بودی علم بهتر است

شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی

او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود

خودکارش روز قبل تمام شده بود

معلم آن روز او را تنبیه کرد

بقیه بچه ها به او خندیدند

آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد

هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد

خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته

شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم

گاهی به هم گره می خورند

گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار

توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد

تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن

بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید

او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش

بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود

باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم

تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد

او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت

روزنا مه چاپ شده بود

هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم

تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از

کشور بگردی

او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را

کشته بود

من آن روز خوشحال تر از آن بودم

که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است

تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه

آن را به راحتی به کناری انداختی

او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه

برای اولین بار بود در زندگی اش

که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت

وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم

 

تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت

او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود

جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که چه موقع مرا تحسین می کنند

تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند

او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد

هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!

تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!

او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!
من , تو , او

هیچگاه در کنار هم نبودیم

هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم

آخر داستان چگونه بود؟؟

 

من هنوز یک انسانم . . . !!!

این متن یه شعار نیست . . . حرف هایه یک زنه از جنس فـــــراموشی . . . !!!

 

اگر به خانه ی من آمدی

برایم مداد بیاور مداد سیاه

می خواهم روی چهره ام خط بکشم

تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم

یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!

یک مداد پاک کن بده برای محو لب ها

نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!

یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم

شخم بزنم وجودم را... بدون این ها راحت تر به بهشت می روم گویا!

یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد

و بی واسطه روسری کمی بیاندیشم!

نخ و سوزن هم بده، برای زبانم

می خواهم... بدوزمش به سق

اینگونه فریادم بی صداتر است!

قیچی یادت نرود،

می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!

پودر رختشویی هم لازم دارم

برای شستشوی مغزی!

مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند

تا آرمان هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.

میدانی که؟ باید واقع بین بود !

صدا خفه  کن هم اگر گیر آوردی بگیر!

می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،

برچسب فاحشه می زنندم

بغضم را در گلو خفه کنم!

یک کپی از هویتم را هم می خواهم

برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،

فحش و تحقیر تقدیمم می کنند،

به یاد بیاورم که کیستم!

ترا به خدا... اگر جایی دیدی حقی می فروختند

برایم بخر... تا در غذا بریزم

ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !

سر آخر اگر پولی برایت ماند

برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،

بیاویزم به گردنم... و رویش با حروف درشت بنویسم:

من یک انسانم

من هنوز یک انسانم

من هر روز یک انسانم . . . !!!

آپلودسنتر کوچولو

 
 
یه روز خـــــــوب یه روز بــــــــد . . . .

 

یه روزی یکی میره خواستگاری یه دختر.

یه روزی همون دختر جواب مثبت میده.

اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر

برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)