1- سرانجام برای اولین بار در تاریخ فوتبال ایران مسوولان انضباطی فدراسیون جسارت به خرج دادند و به مقابله با یک پرونده بزرگ تبانی برخاستند. شکی نیست که این قبیل زدوبندهای سیاه و گسترده بخش بزرگی از فوتبال باشگاهی ما را حتی در سطح لیگ برتر تشکیل میدهند، اما پیش از این عافیتطلبی و گاهی کجروی برخی از مسوولان و صاحبمنصبان در این حوزه، مانع از وقوع واکنشهای جدی توسط آقایان شده بود. حالا اما میتوان امیدوار بود که مجازات لیگ یکیهای متخلف، فتح بابی برای پاکسازی کلیتر فوتبال ایران باشد و رفتهرفته نوبت به دانهدرشتها هم برسد. در احکام سنگینی که اخیرا صادر شد، نکات قابل توجه فراوانی به چشم میخورد. فارغ از انتقاداتی که طبیعتا به کم و کیف برخی بندهای این حکم وارد است، یک نکته بسیار تلخ و گزنده، به اسم و عنوان یکی از باشگاههای درگیر در ماجرای تبانی برمیگردد. تیم فوتبال یادآوران شلمچه که از ابتدای فصل گذشته امتیاز کاوه تهران را خرید و در لیگ یک حضور یافت، بعد از سقوط فنی به دسته دوم حالا به جرم تبانی به لیگ زیر گروه تبعید شده و غیر از این فدراسیون فوتبال برای مدیرعامل، مربی، مشاور و سرپرست این باشگاه نیز مجازاتهای متنوعی را در نظر گرفته است. این یک پارادوکس دردناک و متاثرکننده است؛ شلمچه و تبانی! 2- زمین شرفخیز شلمچه بیگمان یکی از مقدسترین گوشههای سرزمین ایران است. این روستای محروم که در شمال غربی خرمشهر قرار گرفته، به جرم موقعیت استراتژیکاش بین ایران و عراق، سالها در تسخیر دشمن بعثی قرار داشت و خاکش به خون هزاران جوان رعنای ایرانی آمیخته شد. این خطه از ملک ملکوتی میهن، به برکت نفس شهدای کربلای 5 و همه مردان دیگری که با هر سلیقه و عقیدهای نگهبانی از تمامیت ارضی ایران را اولویت اول زندگی خودشان قرار دادند، مدتهاست که به نماد مقاومت و وطنپرستی تبدیل شده است. با این وجود اما، حالا اسم شلمچه به بهانهای نه از جنس عزت و کرامت و شجاعت که به واسطه اقدام سهمخواهان ورزشیاش به خیانت و تبانی در محافل ورزشی و رسانهای تکرار میشود. آنها که قرار بود یادآور پاکی شملچه باشند، امروز با رفتار ناپسندشان به لکهای آلوده روی این مفهوم درخشان تبدیل شدهاند. 3- هدف اصلی و نهایی از شکلگیری پدیده «ورزش قهرمانی» در سراسر جهان، تلاش برای ترویج صفات پسندیده انسانی و ایجاد حس رقابت سالم است. با این تعریف، هر حرکت رذیلانه و نابههنجاری که این فضا را مخدوش کند، به خودی خود متهم است و نوعی نقض غرض محسوب میشود. در این میان به ویژه وظیفه آن دسته از افرادی که از ارزشهای اجتماعی برای حضور در این عرصه وام میگیرند و خودشان را نماینده بخشی از نمادهای قابل احترام جامعه معرفی میکنند، به مراتب سنگینتر است. اگر تیم بزرگی مثل بارسلونا حاضر میشود پای مربی بیمارش بایستد و همهجور هزینه بدهد، دلیلش وفاداری به شعار معروف «فراتر از یک باشگاه» است، یا اگر چلسی بعد از اثبات مصرف کوکایین از سوی موتو به صورت داوطلبانه عذر این ستاره را میخواهد و لیورپولیها به آن شکل عجیب علیه لوییس سوارس طغیان میکنند، علتش احترامی است که مسوولان آنها برای فلسفه و تاریخچه باشگاهشان قائلاند. با این مقدمه واضح است که وقتی مسوولان یک باشگاه در ایران تصمیم میگیرند اسم گرانبهای «شلمچه» را برای عنوان و لوگوی تیمشان در نظر بگیرند، باید بیشتر از تمام رقبا ملتزم به اصول بازی جوانمردانه باشند و به سهم خودشان از ارزشهای کمنظیر این مفهوم ملی و انسانی مراقبت کنند. با این همه اگر زعمای «یادآوران شلمچه» مسیری کاملا وارونه را میپیمایند و در همان اولین فصل فعالیت فوتبالی شان مرتکب شاهکار تبانی می شوند، دلیلش آن است که ما در این کشور عادت کردهایم به استفاده بیقید و شرط از مفاهیم گرانسنگ و بیاعتنایی به همه اصولی که در قبال این بهرهبرداری، باید پایبندشان باشیم. 4- کاش باد خبر هیچکدام از این ماجراها را برای خاک شلمچه نبرد. کاش پسران در خون خفته آنجا، هنوز دلشان روشن باشد که وارثان منصبنشینشان، دست کم حرمت مقتل و مزارشان را نگه میدارند. در نهایت زنده باد شلمچه زنده باد ایران