فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 738


درباره من
قبل از اینکه بخوای در مورد من و زندگی من قضاوت کنی...

کفش های منو بپوش و تو راه من قدم بزن،

از خیابون ها و دشتها و کوه هایی بگذر که من گذر کردم...

اشک هایی رو بریز که من ریختم...

... دردها و خوشی های منو تجربه کن...

سال هایی رو بگذرون، که من گذروندم...

روی سنگ هایی بلغز، که من لغزیدم...

دوباره و دوباره بلند شو و توهمون راه سخت قدم بزن، همونطور که من انجام دادم...

بعد، شاید بتونی درمورد من قضاوت کنی... شاید...!







oooO............
...(....)Oooo.
.\..(..(..)
..\_))../..
.....(_/...
...
...oooO............
...(....)Oooo.
.\..(..(..)
..\_))../..
.....(_/...

...oooO............
...(....)Oooo.
.\..(..(..)
..\_))../..
.....(_/...






-----------------------------------------
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم....

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم.
زهرا01 (zahra01 )    

اللهم عجل لولیک الفرج

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۶/۱۰ ساعت 10:47 بازدید کل: 121 بازدید امروز: 121
 
ابلیس که برگشت خوشحال بود...
پرسیدند: گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد؟
ابلیس: امام اینها که بیاید، عمر ما تمام می شود،
اینها را که غافل می کنیم، امامشان دیرتر می آید...
پرسیدند: امروز پرونده ها چطور بود؟

ابلیس گفت: صدای گریه آقایشان را نمی شنوید؟

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۶/۱۰ - ۱۰:۴۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)