فراموش کردم
رتبه کلی: 8233


درباره من
یه دخمل ناز و مهربون هستم
شوخم
عاشق رمانهای عاشقی
از هرچی که در مورد عشق باشه خوشم میاد
و همه رو دوست دارم
www.zaribala.blogfa.com
اینم وبمه خوشحال میشم سر بزنید
زهرا حمزه (zahrajooon )    

باز باران

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۵/۰۳ ساعت 11:09 بازدید کل: 290 بازدید امروز: 106
 

 

باز باران با ترانه


 میخورد بر بام خانه


میبرد هوش از سر من


من بگیرم بهر تو هر دم بهانه


یادم آید روزدیدار


گردشی در خواب و بیدار


در میان راه و بیراه


من ستاندم بوسه ای را


دختری هفده ساله بودم


مست و عاشق

 
بی مهابا می سرودم

 
شعرهای عاشقانه


از برای او

 
عزیز و یار خانه


خانه دل بهراو بود


 دل به یادش پر صفا بود


....


من برایش می سرودم

 
از هرآنچیزی که بوی عشق می داد


او مرا از تشنگی هایم رهانید


او مرا سیراب  کرد از عشق و مستی


در خیالم میدویدم همچو آهو


در پی عشقی رمیده

 
دختری هفده ساله بودم


مست و تنها


او مرا فهمید و من


عاشق شدن را نیز فهمیدم


در خیالم میپریدم

 
از سر جویی که او آب روانش بود

  
و من تشنه

 
و من چون کودکی سر خوش

 
میان آن همه شادابی و عصیان شنا کردم


دور میگشتم

 
زجایی که برایم

 
گفته بودند هست خانه

 
او برایم خانه ای ترسیم کرد


او برایم با وجودش

 
عشق را تفسیر کرد

 
رنگ بر قوس و قزح تمدید کرد


او برای شادی روح و تنم

 
بوسه های عشق را تجدید کرد.....

 

دختری هفده ساله بودم

 

نرم و نازک


 مست و چابک


به چه زیبا بود باران


وه چه زیبا بود رویا


بشنو از من کودک دل

 
پیش چشم مرد عاشق

 
زندگانی خواه کوتاه


 خواه تنها

هست زیبا
               هست زیبا

 
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۵/۰۳ - ۱۱:۰۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات