فراموش کردم
رتبه کلی: 2321


درباره من
عاشق زلزله هستم وzaia هم به معنای زلزله هست 22 سالمه اهل یه جایی همین نزدیکی ها و بچه محله امام رضایم
از بچه های خراسانی هم دعوت می شود پیام بدن !
فرج ا... باغی (zaia )    

اونایی که دل دارند بخونند ...!

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۱/۱۷ ساعت 23:07 بازدید کل: 690 بازدید امروز: 94
 

 

آنها می رفتند و من ماندم و تنهایی خودم هیچ کسی حتی لحظه ای بیشتر هم نمی ماند تا مرا دلداری دهد حالا من ماندم و جسدی بیروح خوابیده در خاکی نمناک و تاریک ، اینجا آخر خطه دیگه هیچ کسی نمی مونه تا در دلمو بهش بگم بهش بگم که واسه چی خودمو از شر زندگی خلاص کردم ؟

همه میرن و حالا من باید اولین غروب رو با جسمی گرفتار در بند غربت نمناک خاک در خستگی و سکوت این قبر سرای تاریک و ساکت به تماشا بشینم خدایا این چه سرنوشتی بود که برایم رغم زدی ؟؟

تا زنده بودم تنهای تنها میان این همه تن زندگی کردم و عاقبت از  دست این همه تنهایی دست به از بین بردن خودم زدم تا شاید کمی به من توجه کنند حالا هم باید با دست و پای بسته در پارچه سفید در  دل خاک آرام و بی حرکت بخوابم بدون هیچ هم نفسی و تمام آرزوهام در جلوی چشمانم بر باد حسرت رفته و خاکستر شوند . حالا دیگه حتی نمی تونم زیر بارون بمونم تا خیس بشم دیگه حتی شبها نمی تونم تو تاریکی شب در دل سکوت شهر قدم بزنم و غصه بخورم دیگه نمی تونم حتی سوزش سرمای باد های بهاری رو روی تنم حس کنم .

خدایا این چه سرنوشتی بود برام رغم زدی .؟؟؟؟؟!!!

به یاد تمامی اونایی که دارن از اون طرف آرزوهای بر باد رفتشون رو می بینند اندکی سکوت .

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۱/۱۷ - ۲۳:۰۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)