درباره من آرزو می کردم
قلب همواره وفادارت را به گمانم دل تو با دل من تا ابد پیوندی است وه ! چه می دانستم آن زمانی که ترا میطلبم تو به من میخندی این جنونی که به سر پروردم درد روز افزونم روزگاری که به آتش بردم همه از عشق تو بود و چه پیمان هایی که حباب گشت و به دست تو شکست هرگز عاقل نشو! همیشه دیوانه بمان. مبادا بزرگ شوی! کودک بمان. در اندوه پایانی عشق توفان باش و اینگونه بمان. مثل ذرات غبار در هوا پراکنده شو! مرگ عیب جویی میکند با این همه عاشق باش وقتی میمیری ... |
ارش زندی
(zandi )
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (2)
|