فراموش کردم
اعضای انجمن(686) مقررات انجمنهای سایت ارتباط با مدیر انجمن
جستجوی انجمن
RmZiRn (zekri )    

چیز خنده داری هست، بگید مام بخندیم!1

منبع : http://zekri.loxblog.com/post/2382
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۲۶ ساعت 18:44 بازدید کل: 309 بازدید امروز: 140
 

همشهری جوان: «دیروز معلم کلاس پنجم مو تو خیابون دیدم. با چن تا همکاراش بوتیکا رو نگاه می کردن و می خندیدن. خیلی دلم می خواست برم جلوش، خیلی جدی زل بزنم تو صورتش و بگم: «خانوما چیز خنده داری هست|، بگید مام بخندیم!»

قریب به این مضمون را پارسال یکی در «گودر» مرحومش نوشته بود. تقریبا همه ما در دوران تحصیل مان این جمله را شنیده ایم. جمله ای که درست وسط خوشی و شیطنت مخفیانه سر کلاس، حس تلخ گرفتار شدن را بهت می داد و خنده را به بدترین شکل در کامت زهر میکرد.

باید سر پایین میانداختی و سکوت می کردی، یا دنبال مفری بودی که تقصیر را گردن دیگری بیندازی، یا دعا کنی که گیر و گور آقا یا خانم معلم زیاد طول نکشد و زودتر برگردد سراغ ادامه درس.

از اینجور اصطلاحات بین معلمان مدرسه های ما زیاد بود. اصطلاحاتی با واژه ها و لحن های یکسان که از زبان های مختلف، با جنسیت های مختلف، در پایه های مختلف و در شهرهای مختلف گفته می شد و هماهنگی بینشان در شرایطی که هیچ رسانه یا شبکه اجتماعی برای یکی کردنشان وجود نداشت واقعا غریب به نظر می رسید (راستش خودم گاهی فکر میکردم شاید این اصطلاحات را در آموزش های تربیت معلم، در درسی با عنوانی شبیه به «چگونه شاگردمان را با خاک یکسان کنیم» یا «پاسخ های دندان شکن»، بهشان یاد می دهند که اینقدر شبیه همند.)

گفتیم به بهانه اول مهر، برای اولین بار در خاورمیانه یاد مبسوطی بکنیم از آن «فرهنگ لغات ویژه معلمی»، و حداقل یک بار برای همیشه صدایمان را برسانیم به گوش بعضی معلم های بداخلاق آن موقع تا بدانند ما همه آن «بی مزه بازی ها» و «کلیشه بازی ها» را می فهمیدیم، فقط حیف که به اقتضای سن، خیلی نمی توانستیم دل به دلشان (!) بدهیم ...

 کلمه ها و ترکیب های تازه

1- دانش آموز داشتم الان مهندس / دکتر/ وزیر (و غیره) شده، منو که تو خیابون می بینه ...

ادامه جمله به حال وارد بر سالک معلم بستگی داشت. «می آد جلو سلام می کنه، عین سابق»، یعنی تازه حقوق داده بودند ومعلمی شغل شریفی بود که به آینده سازان میهن می پرداخت.

در اواخر ماه، جمله به صورت «روشو اون ور می کنه؛ انگار نه انگار» تغییر صورت می داد و کارکردش «تف بر تو ای چرخ گردون» و «این چه شغلیه من دارم» و گلایه از نامردمی روزگار غدار می شد.

 2- دانش آموز رضایی

خطابی که برای فراخوان از بلندگوی دفتر یا سر صف در مراسم صبحگاه اعلام می شد و منظورش همان رضاییِ خالی بود. پیشوند «دانش آموز» در ابتدای عبارت همان نقشی را برعهده داشت که بعدها به دوش دکتر / مهندس / جناب سروان و ... افتاد.

 3- دستا به سینه، سرا روی میز

سوء تفاهمی ناشی از اشتباه گرفتن کلاس درس با پادگان یا اردوگاه کار اجباری. امروزه این دستور، در زمره «تنبیه های مخرب» و حتی «کودک آزاری» طبقه بندی می شود، اما روزگاری جایگزینی مناسب برای «مداد لای انگشت» و «ترکه کف دست» و «چک و لقد» بود.

 4- دست تو بنداز، بذار آخر جلسه، اگه جواب تو نگرفتی سوال کن

اینقدر تمرکز من را به هم نزنید. «حالا مگه چی می خوای بپرسی؟» با این جمله تاکید می شد طرح درسی حساب شده وجود دارد که پاسخ تمام سوالات در آن لحاظ شده. گاهی که با اصرار، سوال مطرح می شد و معمولا چیزی در حد «اون کلمه که اون جا نوشتین چیه؟» بود، می فهمیدیم بیراه هم نمی گفته اند.

 5- دو روز دیگه اینطوری می خوای شوهر کنی؟

تحقیر ویژه کلاس های دختران. با توجه به اینکه هنوز هیچ شوهری از همسرش بابت ندانستن «علل نزول اشکانیان» یا «رودهای مهم چین» یا «رنگ کرم ساقه خوار برنج» شکایت نداشته، علت صدور این عبارت مشخص نیست. این تهدید به دلیل پررو شدن مخاطب و به حاشیه رفتن بحث، هرگز در کلاس پسران استفاده نشد.

 6- دیگه اینجا کلاس اول/ سوم/ چهارم/ دبستان/ راهنمایی نیست ها!

تاکید دائمی بر شرایط حساس کنونی. تلاشی نافرجام برای خارج کردن نصیحتِ «شما دیگه بزرگ شدین، بچه نیستین» از فرم کلیشه ای و مضمحلش. «یک کم آدم باشین» با زبانی عوام فریبانه. با وجود مدارک ارائه شده، هنوز کسی نمی داند چرا کلاس چهارم دبستان از سوم مهمتر بود، سوم راهنمایی چه اهمیتی بیشتر از اولش داشت و دبیرستان با راهنمایی چه فرقی می کرد؟

 7- رضایتنامه

کلید دروازه های بهشت. «اینجانب ولی دانش آموز رضایی رضایت می دهم ایشان به اردوی مدرسه برود». علامت مخصوص حاکم بزرگ. می ریم اردو ... دو ... دو ... نامه ای که داشتنش به معنای دو روز عیش و خوشی، و نداشتنش به منزله یک عمر حرمان و حسرت بود.

 8- رضایی برو گچ بیار

زمانی برای مستی اسب ها. زنگ تفریح وسط کلاس. «برو یه چرخی هم بزن حالشو ببر». آوردن گچ، بهانه ای قانونی برای ترک کلاس بود و می شد در حینش، از سکوت مرگبار راهروها و اتاق های مدرسه لذت برد. به تدریج «مسوول گچ» در کلاس ها پیدا شد، و در سال های بعد به تفکیک گچ سفید و رنگی هم رسید.

 9- رضایی بسه؛ ادامه ش رو رسولی بخونه یا من الان چی گفتم؟

حربه ای نخ نما اما کارآمد برای بی آبرو کردن دانش آموزی که سر کلاس چرت می زد. ناتوترین شاگردها هم در چنین موقعیتی، توانایی حاضر جوابی نواشتند. اوج فاجعه وقتی بود که طرف حتی کتابش را هم از کیف خارج نکرده بود ودر مرز یک کمدی چخوفی و یک تراژدی شکسپیری قرار می گرفت.

 10- رضایی، گچ!

عبارتی هشداری تحذیری که در واقع خلاصه «دانش آموز رضایی آماده باش، گچ با سرعت اولیه وی صفر و زاویه آلفا به سوی تو رهسپار شده است» بود. برخورد گلوله به هدف، بسته به دقت نشانه گیری دبیر، سرعت واکنش دانش آموز و ببویی/ زرنگی سایر حضار در جاخالی دادن داشت.

تنها خداست که سزاوار عبادت است

نه هیچ بنده و واسطه ي دیگری به هر نام و تقدسی که باشد

خداوندا،

تنها تویی که شایسته ي پرستشی

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۷/۲۶ - ۱۸:۴۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)