خیلی آشناست؛ همه عبارت ها و حالت هایی که در این صفحه می بینید ولی شاید دسته بندی نشدنش شما را غافلگیر کند! پس هر کدام از انسان های پررویی که در عمرتان دیده اید، حتما در یکی از این دسته ها می گنجند. پرروهایی که در همه عمر با آنها دویده ایم و شاید خودمان هم جزوشان بوده ایم.
پر روی صفی
جملات کلیدی: «اِ! مگه صفیه؟» / «همه کار مملکت درست شده، همین یکیش مونده؟» / سکوت الهام بخش همراه با نگاه کردن به آسمان چون خمشان بی گنه
توصیف موقعیت: اگر جمله قصار یاسر مالی مبنی بر اینکه «ما همه بچه های صفیم» را بیشتر از یک «شوخی بامزه»، به عنوان یک «حقیقت محض» تلقی کنیم، در این صورت باید «پرروهای صفی» را یک پدیده کاملا بومی و ملی دانست. فرقی هم نمی کند صفش، نان باشد یا تاکسی یا بلیت سینما یا هر چیز دیگر.
پرروی صفی، کانه تمام آدم های به ستون یک ایستاده جلویش، قاقند یا عقل شان نمی رسد یا خوشی زیر دلشان زده یا از علافی خاصی رنج می برند. سنگرها را یکی پس از دیگری فتح کرده و تا پله آخر به پیش می تازد. «انفعال» (توصیف دقیق ترش «ببویی» است) آدم های توی صف – که صرفا به غرولندهای فرهنگی زیر لبی مثل «شعورش همین قدره دیگه»، یا «همینه که ما ایرانیا آخرشم هیچی نمی شیم» اکتفا می کنند – هم نقشی بسزا در دلیر شدن پرروی کذا دارد.
نوع حرفه ای تر این پرروها در صورت طرح انتقاد علنی، خودشان را به جهالت محض می زنند و با حالت «من کجام؟ اینجا کجاست؟» به فتوحات سنگر به سنگر خویش ادامه می دهند. یک جور پرروی صفی زیرپوستی هم داریم که در اوج شلوغی به طور غیرمحسوس دقیقا پشت سر شما سبز می شود و با لحنی مظلومانه می پرسد: «من اگه پشت سر شما وایسم طوریه؟»
نحوه برخورد: برخورد با پرروی صفی نیاز به یک عزم جمعی و اراده ملی دارد که کمتر سابقه ای از آن در خاطره خود سراغ داریم. به هر حال اما جمله «مگه اینجا صفیه؟» را می توان با یک «پَ نَ پَ» مناسب پاسخ داد و اسباب فرح و بهجت حاضران را فراهم آورد.
پرروهای پسر / دخترخالگی
انواع آدم های پررو
جملات کلدی: استفاده از ضمیر و افعال دوم شخص مفرد و نام کوچک مخاطب در همین دقایق اولیه برخورد
توصیف موقعیت: تشخیص پرروهای این ژانر، از آدم های راحت و صمیمی و «کول» خیلی راحت نیست. به قول فلاسفه «آزمون فیصله بخش» ساده ای ندارد که به راحتی بشود بین این دو طیف تعین مرز کرد.
با این حال آدم های کول و راحت، اگر به رویشان بیاورید که این دُز از صمیمیت نابهنگام را دوست ندارید و اذیت می شوید، مقابل تان جبهه نمی گیرند و با الفاظی مثل «اوه اوه چه حساس!» یا «حالا مگه چی گفتم؟» با شما برخورد نمی کنند. پرروهای پسر/دخترخاله در اسرع وقت از محتویات کیف و هارد و داشبورد ماشین تان باخبر می شوند و علاقه خاصی به تماشای عکس ها و فیلم های خانوادگی تان دارند.
یکبار یکی شان در همان برخورد اول – که هم حوصله اش را نداشتم، هم خیلی گرفتار بودم – ضمن صحبت هایش مجله ای را که از شدت استرس و کلافگی، همینطوری ورق می زدم از دستم کشید که یعنی «دل به کار بده بچه!»
نحوه برخورد: پرخاشگری پرروانه پسر/دخترخاله ها، در سلفونی از رفاقت پیچیده شده و همین شاید برخورد با آنها را ساده تر کند. فقط کافی است چشم هایتان را ببندید. یک نفس عمیق بکشید، بعد چشم هایتان را باز کنید و محکم (!) بگویید: «آقا / خانم محترم؛ من برخلاف شما نمی توانم اینقدر زود در رابطه جلو بروم و به آدم های هنوز غریبه نزدیک شوم.»
حالا طرف مجبور است سلفون پررویی اش را باز کند، غرهایش را بزند و بعد شما را به خدا بسپارد که چه بهتر؛ اما اگر شهامت و جسارت آن چشم بستن و باز کردن، و نفس عمیق و جمله طلایی بعدش را ندارید، به پسر/دخترخاله جدیدتان سلام ما را برسانید.
پرروی قرضی
انواع آدم های پررو
جملات کلیدی: « -nتومن بده بهم!» / «بابا تو دیگه کی هستی؟ k- تومن دادی، هزار دفعه سراغشو می گیری؟»
توصیف موقعیت: ایرج چیت چی «بی پولی»، تبلور و عصاره این قبیل پرروهاست. آن صحنه ای که افشین سنگ چاپ دنبال 100 تومن طلبش پیش او آمده و ایرج پولش را که نمی دهد هیچ، 20 تومن اضافی هم تلکه اش می کند، یادتان هست؟
پرروهای قرضی به جای علامت سوال در انتهای خواسته شان، فعل امر به کار می برند و با قیود سوسولی ای مثل «لطفا» به کلی بیگانه اند. این رفتار ربطی هم به مدت و عمق آشنایی و رفاقت شان ندارد.
اصولا تبعیضی بین آدم ها قائل نیستند و همه را به چشم یک قرض دهنده بالفعل می بینند. موقع قرض گرفتن شرمنده تان می کنند و موقع پس دادن آبرویتان را می برند. گاهی تمهیدات آبرومندانه ای مثل «ببخشید پول همرام نیست» یا «عابربانکم خرابه» را به کار می گیرند و گاهی رگ بامزه بازی شان می زند بیرون: «گفتی پول شام چقد شد؟ ... ها، خب بزن به حسابم!» بعدش هم بلند بلند می خندند و از شما توقع همراهی دارند.
نحوه برخورد: دروغ البته از گناهان کبیره است؛ اما اگر نمی توانید راست راست توی چشم یک پرروی قرضی نگاه کنید و بگویید «نمی دهم!»، چاره ای جز فرار از موقعیت از طریق گفتن «متاسفانه همرام نیست» ندارید.
باز اگر بخواهیم به انبان خاطرات شخصی رجوع کنیم، حقیر یک بار به یکی از منتقدان معروف کشور در سومین برخورد حضوری اش، چهار هزار تومن – ناخواسته!- وجه دستی به عنوان هزینه پیک شخصی شان دادم و تا امروز اگر شما رنگی از آن پول دیدید، ما هم دیدیم. از همین تریبون از فرصت سوء استفاده کرده و با لحن «احمد رنجه» بی پولی خطاب به ایشان عرض می کنیم: «آقا پول منو بده!»
پرروی همسایه
جملات کلیدی: «باید از اول حساب کنیم که پولای قبلی خرج چی شده.» / «اگه من با زنم دعوا کرده بودم، حق با شما بود ولی این بچه رو چی کار کنم؟» / «اصلا من خودم جلو خونه مو تمیز می کنم.»
توصیف موقعیت: پرروگری همسایگانه (!) از عوارض شهری شدن بدون قبول فرهنگ شهرنشینی است و در شکل های مختلفی بروز پیدا می کند که «دایره صوتی» و «دایره مالی» در آنها از بقیه رایج تر است.
در دایره مالی، همسایه پررو شعار زیبای «شارژ نمی دم؛ چی می گی؟» را به زیبایی در پوشش های مختلف می پیچاند و به شما تحویل می دهد. در دایره صوتی نیز در اقصا نقاط (!) شبانه روز، به در کردن و ایجاد انواع صداهای هنجار و نابهنجار – از بپربپر بچه های بزرگ تر تا وَنگ وَنگ کوچکترهایشان و از دعوا با همسر تا کوبیدن میخ به در و دیوار – مشغولند.
ریختن آبِ چکنده از کیسه زباله در راه پله، سیگار کشیدن در پاگرد، به هم کوفتن در ساختمان به بزرگی چند ریشتر و «ایزوگام پشت بوم / تخلیه چاه فاضلاببه ما چه مربوطه؟» از دیگر جاذبه های توریستی مجاورت با یک همسایه پررو است.
نحوه برخورد: برخورد با همسایه پررو دشواری خاصی ندارد. فقط کافی است به بنگاه سر کوچه بسپارید برایتان دنبال خانه جدیدی باشد. اگر هم پولش را ندارید یا اعصاب خوردی مدام را به دردسر اثاث کشی ترجیح می دهید، دست به دعا بردارید که زودتر چیزی از جایی بزند پس کله اش و تصمیم به نقل مکان بگیرد.
پرروی خردسال
انواع آدم های پررو
جملات کلیدی: -
توصیف موقعیت: در واقع این ما بودیم که گول خوردیم. تا مدت ها همه چیز را به حساب شیرین زبانی و خوشمزه بازی و «الهیقربونش برمِ» بچه های نسل جدید گذاشتیم، غافل از اینکه آنها موزمارانه و زیرکانه دارند سنگر به سنگر جلو می آیند و خودشان را تثبیت می کنند. از ما می پرسید، مواجهه با یک کودک پاک پررو، بدترین روبرو شدن با پدیده پررویی است.
هرگونه اقدام ارشادی – ایذایی شما، با این عتاب اطرافیان که «مرد/ زن گنده خجالت بکش! بچه استا!» همراه خواهد شد و به این ترتیب طفل دل بندِ «عزیز مامان/ جیگر بابا» به قدر کافی مجال فرصت دارد همچنان سر تا پای غرور و اعصاب شما را مزین کرده و مورد عنایت قرار دهد.
نحوه برخورد: برخورد باخردسالان پررو بسیار منوط به شخصیت والدینشان است. اگر پدر و مادر خودشان هم از پررویی طفل در رنج و عذاب باشند و گاه و بی گاه بهش تذکر بدهند و سعی در آرام کردنش داشته باشند اما آن وروجک هیچ رقمه از رو نرود، خب چاره ای جز نشستن، صبر کردن و دنباله کار خویش گرفتن ندارید.
لکن اگر می بینید بابا و مامان عزیز، خودشان یک گام جلوتر از عسل خانوادگی شان هستند و از این همه هوش و ذکاوت و جسارت و فعالیت، خوش خوشان شان می شود، بهترین راه این است که با گریم مناسب و لباس مبدل، طفل به اصطلاح معصوم را در یک اتاق خلوت گیر بیاورید و با یک کتک مفصل حسابی از خجالتش دربیایید (حواس تان باشد؛ فحش ندهید یا حرف نزنید که بعدا از روی صدا لو نروید.) بعدش هم که «سینا جون/ ساینا جون» اشک ریزان و بی قرار ب میان جمع آمد، خیلی خونسرد دستی به صورتش بکشید و بگویید: «چی شده عمو جون؟ کی اینطوریت کرده؟ بشکنه دستش الهی ...»
پررو باش تا کامروا شوی!
پررویی در شکل ذاتی اش یک ویژگی شخصیتی است. ویژگی شخصیتی هم متاسفانه یا خوشبختانه مثل «قد» آدمیزاد توزیعش نرمال است. یعنی ما ادم خیلی قد بلند کم داریم، آدم خیلی قد کوتاه هم خیلی کم ولی تا دلتان بخواهد آدم متوسط القامه داریم. حالا در مورد «رو داشتن» هم همینطور است. در شکل ذاتی اش ما باید تعداد کمی آدم خیلی پررو، تعداد کمی آدم خیلی کم رو و تعداد خیلی زیادی آدم با میزان روی متوسط داشته باشیم.
برای همین به نظرم این میزان پررویی که الان در جامعه رواج دارد، نه یک ویژگی شخصیتی که یک پدیده اجتماعی است. نمی شود همزمان چندین و چند نفر را در محل کار و ساختمان مسکونی و اتوبوس همیشگی و رسانه ملی همیشگی و اقوام درجه هفتت داشته باشی که هر چندین نفر هم ذاتا پررو باشند.
ما پررویی را یاد گرفته ایم. پررویی جواب داده است. ما پررویی را و جواب دادن پررویی را دیده ایم و آن را مثل یک نقابزده ایم روی صورتمان و مثل یک ژست یادش گرفته ایم.
از آن طرف اگر فرهنگ ما در ذات خودش کم رویی و ماخوذ به حیا بودن را تشویق می کرده، حالا دقیقا با پدیده ای روبرو است که دقیقا آن طرف پاندول کم رویی است. انگار که ماری توی آستین خودش پروروانده باشد که حالا نمی داند با آن چه کار کند. تعارف نداریم که. قبح پررویی ریخته است و انگار همه ما داریم پررویی را مثل یک رفتار عادی می پذیریم.
البته پشت این پررویی کاذب، یک اعتماد به نفس کاذب هم خوابیده است که این روزها مثل یک سکه تقلبی در بازار کتاب ها و کلاس های روانشناسی عامه پسند آن را می فروشند.
چیزی که زمانی در فرهنگ عامه نام دو پهلوی «زرنگ بازی» بودن را می گرفت، حالا در بسته های شیک و علمی نما به خورد همان هایی می خورد که همیشه آرزوی زرنگ بازی را داشتند و چه کسی است که نداند پررویی یکی از لازمه های زرنگ بازی است.
تنها خداست که سزاوار عبادت است
نه هیچ بنده و واسطه ی دیگری به هر نام و تقدسی که باشد
خداوندا،
تنها تویی که شایسته ی پرستشی