یادِ امام و شهدا، دلو میبره کرب و بلا
بعضی شبا، وقتی بابام، کنج دلش غوغا میشه
یا بعضی وقتا، دل شب،وقتی که از خواب پا میشه
میره یه گوشه میشینه،آلبومشو وا میکنه
خوب می دونم گذشتشو،با اونا پیدا میکنه
درد و دل این روزاشو، با اونا نجوا میکنه
میگم بابا اینا کی ان، که با لباس خاکی ان؟
اما هزار تا کهکشون، سرتاسر هفت آسمون
مونده به زیر پرشون
میگه پسرم! نور دلم، باغ گلم، همه حاصلم
الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه
تو هم دعا کن که بابات غریب و تنها نمونه
بعدِ امام و شهدا زیاد تو دنیا نمونه
اینا تو آسمونِ من ستاره های سحرن
بجونِ تو برای من عزیز تر از برادرن
به کی بگم؟ چه جور بگم؟ بعضیاشون تو بیداری
بعضیاشون تو رویاها
جلوه ی مولا رو دیدن، جذبه ی آقا رو دیدن
می گم بابا چرا هر وقت پیش شما
میون کل جبهه ها
اسم شلمچه که می آد
چه سریه، چه رازیه؟
فوری بر افروخته می شی!
مثل شمع سوخته می شی؟
میگه پسرم! ای پسرم،
نمک نزن بازم به زخم جگرم
سر تا سر جبهه همش
طور تجلی خدا بود، به خدا آخر دنیا بود،
به خدا کرب و بلا بود به خدا
حضرت زهرای بتول، با اینکه ما نوکرشیم
مادر ما بود به خدا، مادر ما بود به خدا
اما میون جبهه ها، شلمچه بیشتر از همه
گرفته بوی فاطمه، گرفته بوی فاطمه
شب حمله همهمه بود
روی لبا زمزمه بود
کی تو دلا واهمه بود؟
دعوا سرِ سربند یا فاطمه بود
دعوا سر سربند یا فاطمه بود
ذکر لبا وقتی که یا زهرا می شد
همه گره هامون وا می شد
میگم بابا اینکه علم تو دستشه
صبح دو کوهه مستشه
روی لباش یه زمزمس
اینکه جلوتر از همس
بگو کیه، بگو کیه؟
این رفیقم که می بینی
میون دار هیئتا بود
مسجدی بود، بی ریا بود
با صفا بود، با خدا بود
یه شب توی میدون مین
آخر به آرزوش رسید
ترکشای خمپاره ها
هر دو تا دستاشو برید
این رفیقم پور احمدِه
تو عاشقا سرآمده
دیگه مثلش نیومده
نیومده
عاشق با صفایی بود
خیلی امام رضایی بود
این رفیقم که می بینی
اهل نظر بود به خدا
مرغ سحر بود به خدا
مرد خطر بود به خدا
یه شب توی میدون مین
دیدم بی سر بود به خدا
مرد خطر بود به خدا
این رفیقم که می بینی
انیس و یار و یاورم
عزیز تر از برادرم
نور دو چشمون ترم
وقت وداع آخرش
میگفت بگو به مادرم
از خدا خواستم همیشه
که بر نگرده پیکرم
این رفیقم غلامعلی
نوحه خونه، روضه خونه
وقتی دل بابات می گیره
شعرای اونو می خونه
آخرش حاجتمو من می گیرم
یه روز از عشق تو مولا می میرم
قربون کبوترای حرمت
قربون این همه لطف و کرمت