
درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ، اتفاقا باب با ب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین !
::
ا و نقدر مهربون بودم که حالا باید به خیلیا ثابت کنم که من احمق نیستم !
::
این که عادلانه نیست !
من ، مدام دست تو را بگیرم ، تو ، مدام مرا دست کم بگیری !
::
::
چقدر دوستت داشتم . . .
چقدر نفهمیدی . . .
نمی گویم زیباترین اما . . .
تو ، مهربان ترین آدم زندگیت را از دست داده ای . . .
::
::
لغت نامه های دنیا را باید آتش زد !
جلوی واژه ی نبودن نوشته اند : “ عدم حضور شخصی یا چیزی ” ؛ همین !
چقدر نبودن تو را ساده فرض می کنند ؟!
::
::

دیوانه میکند مرا !
شباهت این روزها با روزهایی که وعده میدادی !
::
::
دلم دیگر به زندگی گرم نیست
مادر میگوید : باید کمی به خودت برسی !
اما چگونه ؟ وقتی از هر طرف میروم به تو میرسم ؟!
::
::
از گدایی پرسیدند :
بدبخت تر از تو کسی هست ؟
خندید و گفت : آری ، عاشقی که به عشقش نرسد !
::

::
تا جایی که من یادم می آید ، تو ترکم کرده ای !
پس چرا استخوانهایِ من از درد تیر میکشند !
::
::
بدترین حسه دنیا اینه که بدونی کسی که دوسش داری همون اندازه یکی دیگه رو دوس داره !
::
::
غمگینم ؛ مثل دختری که عاشق سرباز دشمن شده است . . .
::
::
خیلی وقته که برای دیدن تو ، اول باید چشمهایم را ببندم . . .
::
::
دلم را هنگامی غم می گیرد که نگاهم به دستان گره خورده ی دو آدم خیره می ماند !
::
::
لحظاتی هست که هیچ چیز این زندگی قانعت نمی کند و فقط و فقط نیاز به اندکی مردن داری !
::
::
اونایی رو دوست داشته باش که توی زندگیت نقشی داشتن !
نه اونایی که برات نقش بازی کردن . . . !
::

::
من آدم نمی شوم !
لبخندت خرم می کند و دوریت سگم !
::
::
به اندازه تمام بودنت ، بعد از رفتنت ، نابودم کردی !
::
::
بالاخره خنده های یک نفر باید چیزی را آب کند . . .
یا خنده های تو قند راس ام اس دوری از نامزد یا خنده های من غم را !
::
::
حرف های دلم را هرگز کسی نمیفهمد ، فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید !
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج میبرند . . .
::
::
آلزایمر میتواند بهترین بیماری جهان باشد تا هر ثانیه یادم نیفتد که نیستی !