فراموش کردم
رتبه کلی: 4276


درباره من
نیما آزاد (zeos66 )    

می دونستم دوستی من "تا" نداره

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۲/۲۱ ساعت 13:50 بازدید کل: 254 بازدید امروز: 157
 

با یه شکلات شروع شد........{#}                                                                                                    من یه شکلات گذاشتم تو دستش{#}،اونم یه شکلات گذاشت تو دست من من بچه بودم،اونم بچه بود سرمو بالا کردم{#}،سرشو بالا کرد دید که منو می شناسه،خندیدم {#}... گفت:"دوستیم؟{#}" گفتم:دوستِ دوست گفت:"تا کجا؟" {#}گفتم:دوستی که " تا" نداره!{#} گفت:"تا مرگ؟" خندیدم و گفتم:من که گفتم "تا" نداره!{#} گفت:"باشه،تا پس از مرگ" گفتم:نه نه نه نننننننه،"تا" نداره! گفت:"قبول،تا اونجا که همه دوباره زنده می شن،یعنی زندگی پس از مرگ؛بازم با هم دوستیم؟تا بهشت تا جهنم،تا هر جا که باشه من و تو با هم دوستیم؟" خندیدم و گفتم:تو براش تا هر کجا که دلت می خواد یه " تا" بذار،اصلاً یه "تا" بکش از سر این دنیا تا اون دنیا،اما من اصلاً براش "تا" نمی ذارم نگام کرد،نگاش کردم،باورنمی کرد میدونستم اون می خواست حتماً دوستی ما "تا" داشته باشه،دوستی بدون "تا" رو نمی فهمید! گفت:"بیا برای دوستیمون یه نشونه بذاریم." گفتم:باشه،تو بذار گفت:" شکلات،هر بار که همدیگرو می بینیم،یه شکلات مال تو یکی مال من؛باشه؟" گفتم:باشه،هر بار یه شکلات میذاشتم تو دستش،اونم یه شکلات تو دست من باز همدیگرو نگاه می کردیم یعنی که دوستیم،دوستِ دوست من تندی شکلاتمو باز میکردم،میذاشتم تو دهنمو و تند و تند می میکیدم می گفت:"شکموووو! تو دوست شکموی منی" بعد شکلات می ذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ می گفتم:بخووووووووورش می گفت:"تموم میشه، می خوام تموم نشه؛برای همیشه بمونه" صندوقش پر از شکلات شده بود،هیچ کدومشو نمی خورد،من همشو خورده بودم گفتم:اگه یه روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن یا کرما،اون وقت چی کار می کنی؟ گفت:"مواظبشون هستم" می گفت:"می خوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم" و من شکلاتامو می ذاشتم توی دهنمو و می گفتم:نه نه ننننننه!!!"تا" نه، دوستی که "تا" نداره یک سال،دو سال،چاهار سال،هفت سال،ده سال؛بیسسسسسس سال شده اون بزرگ شده،منم بزرگ شدم من همه شکلاتامو خوردم،اون همه شکلاتاشو نگه داشته اون اومده امشب تا خداحافظی کنه،می خواد بره؛بره اون دور دورا میگه:"می رم اما زود بر می گردم!" من که می دونم میره و برنمی گرده{#}،یادش رفت شکلات به من بده؛من که یادم نرفته یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم:این برای خوردنه یه شکلاتم گذاشتم کفه اون دستش: اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچیکت {#}یادش رفته بود صندوقی داره برای شکلاتاش،هر دو تاشو خورد خندیدم،می دونستم دوستی من "تا" نداره،می دونستم دوستی اون "تا" داره{#}،مثل همیشه خوب شد همه شکلاتامو خوردم اما اون هیچ کدومشو نخورده حالا با یه صندوق پر از شکلاتای نخورده چی کار می کنه؟!؟!{#}{#}

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۲/۲۱ - ۱۳:۵۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)