در قدیم لقمان حکیم، آن مرد الهی نکتهای را به فرزند خودش تبیین میکند و میفرماید: فرزندم! دو چیز را در دنیا رعایت کن تا اهل آخرت شوی:
اول اینکه همنشین خوب پیدا کن، تا تو را اهل آخرت کند. چون اگر همنشین شر پیدا کردی، نشستن با او، تو را اهل جهنم میکند. یعنی اصلاً نفس او، اثرگذار خواهد بود.
دوم این که در دنیا به آنچه که به تو میرسد، قناعت کن، تا سالم زندگی کنی.
ای کاش فلانی را به دوستی نمیگرفتم
یَا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذ فُلَانًا خَلِیلًا (28)
لَقَد أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ بَعدَ إِذ جَاءنِی وَکَانَ الشَّیطَانُ لِلإِنسَانِ خَذُولًا (29)
«ای وای، کاش فلانی را دوست [خود] نگرفته بودم.»(28) او [بود که] مرا به گمراهی کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود.» و شیطان همواره فروگذارنده انسان است. (29) (سوره مبارکه فرقان)
بدون شک عامل سازنده شخصیت انسان- بعد از اراده و خواست و تصمیم او- امور مختلفی است که از اهم آنها همنشین و دوست و معاشر است، چرا که انسان خواه و ناخواه تأثیر پذیر است، و بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش می گیرد.
این حقیقت هم از نظر علمی و هم از طریق تجربه و مشاهدات حسی به ثبوت رسیده است.
معیارهای دوستان حقیقی
معیارهایی که میتوان در سایه آنها، دوستان حقیقی و معاشران واقعی را شناخت عبارتند از:
ایمان به خدا و قیامت، عمل صالح، آگاهی و معرفت دینی، خلوص و اخلاص، مهربانی و مهرورزی، وقار و آرامش، دگر دوستی و دلسوزی، ادب و متانت، صفا و صمیمیت، راستی و درستی، عفو و گذشت و...
بنابر این شایسته است آدمی با فردی که دارای این اخلاق پسندیده است دوستی و رفاقت کند و با وی همنشینی نماید تا از انفاس قدسیه و برکات این اخلاق خداپسندانه بهرهمند گردد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
«کسی که خداوند خیر عظیمی برایش بخواهد، رفیق و دوستی شایسته و صالح نصیبش میکند، تا اگر حقایق الهی و حلال و حرام و خواستههای حق را فراموش کند، به یادش آورد و اگر به آنها توجه نماید، او را برای به اجر گزاردنش یاری میدهد.»
از همنشینی با مردگان دوری کن!
از طرفی همنشین ناصالح، افراد را فاسد و جهنمی میسازد چنانکه حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «... همنشینی با مردگان، فاسد کننده قلب است.»
گفته شد: ای رسول خدا! همنشینی با مردگان چیست؟
فرمودند: رفاقت و معاشرت با هر که از جاده ایمان منحرف بوده و نسبت به احکام الهی کناره گیر است و از عمل به آن امتناع دارد و نیز فرمودند که تنها زیستن بهتر از همنشین بد است.
معاشرت با افراد نادان و ناباب، دین و دنیا و آبروی انسان را بر باد داده و آدمی را از عنایات الهی محروم مینماید.
حضور شیطان
امام علی علیهالسلام در مورد همنشینی با افراد ناباب و هوسران فرمودند: همنشینی با هوسرانان سبب از یاد رفتن ایمان و حضور شیطان میشود.
در قرآن کریم از زبان افراد منحرف که گرفتار عذاب دوزخند، چنین بیان شده است: «کاش فلانی را دوست _خود_ نگرفته بودم.» که این آیه هشداری جدّی است برای مردم ، تا در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.
اگر از زندانیها، معتادان و سیگاریها بپرسند که عامل گرفتاری های شما چیست؟در جواب از دوستان ناباب شکایت میکنند و آنان را عامل بدبختی و گرفتاری خود میدانند.
به همین دلیل رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «هر شخص پیرو دین، آیین و آداب و رسوم دوست و همنشین خود میباشد.»
اثر شگفت انگیز معاشرت چه در جهت مثبتش و چه در جهت منفیش، هرگز قابل انکار نیست چنانکه در خاندان انسانهای برگزیده نیز همیشه از همین عامل استفاده گردیده است.
قناعت کن تا سالم زندگی کنی
نکته دومی که لقمان به فرزند خود یادآوری می کند این است که در دنیا به آنچه که به تو میرسد، قناعت کن، تا سالم زندگی کنی.
«قناعت» در لغت به معنای تنازل است تا آنجا که فرد زندگی خود را با امکاناتی که در دست دارد، منطبق سازد.
از مصادیق آن، رضایت دادن به چیزی است که به او میرسد.(مصطفوی تبریزی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج 9، ص 327)
در کتابهای لغت، خرسندی، بسنده کردن به قسمت، بسنده کردن به مقدار نیاز، صرفهجویی، خشنودی به آنچه از روزی و معاش قسمت میشود.(علی اکبر دهخدا، لغتنامه، واژه قناعت)
رضا دادن به سهم خویش.(ابن منظور، لسان العرب، ماده قنع)
در اکتفا به مقدار ناچیز از وسایل زندگی در حدّ ضرورت،(حسین راغب اصفهانی، مفردات قرآن، ماده قنع)
راضی شدن به مقدار کم از بخشش (ابن اثیر، النهایه، ماده قنع) از معانی قناعت محسوب شده است.
اهمیت قناعت در زندگی به حدی است که امام زینالعابدین (علیهالسلام) در پاسخ به فردی که از ایشان جویای برترین اعمال شده بود، فرمودند: «هو ان یقنع بالقوت... ؛ برترین عمل این است که انسان به آنچه در دست او است، قانع باشد.»(نوری، حسین، مستدرک الوسایل، ج 15، ص 232)
در روایتی دیگر، قناعت آن قدر مهم تلقی شده است که موجب سعادت انسان به حساب آمده است.(عبدالواحد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ص 391)
این صفت، علاوه بر آنکه از صفات ممتاز اخلاقی محسوب شده و به حسن رابطه فرد با مولای خود منجر میشود، در استحکام بنیاد خانواده نیز از اهمّیت خاصی برخوردار است و آثار مهمی بر آن مترتب میشود.
اگر قناعت نباشد، انسان مبتلای به گناه میشود و اگر هم خدا، لطف و محبت کند و او به گناه نیافتد، حداقل این است که دائماًرنج میبرد و در درون خود غصه دارد و مدام با خود میگوید: چرا من به این مطلب نرسیدم!؟ چنین کسی در درون خود آرامش ندارد، اما آن که قانع شد، همیشه آرامش روحی دارد.
این مطلب، برای انسان ملموس است؛ لذا اولیاء خدا مطلبی را بیان کردند که روانکاوی امروز، بر آن، صحه میگذارد.
رابطه قناعت و آرامش
بین قناعت و آرامش رابطهای مستقیم برقرار است. آرامش نیروی مثبت روحی و روانی است که به خودی خود حاصل نمیشود بلکه توسط عواملی دیگر حاصل میشود. مثلاً رضایت و خرسندی ناشی از قناعت عاملی آرامش آفرین است.
امام علی(علیهالسلام) در وصف و ستایش «خباب بن الارت» میفرماید: خدا رحمت کند خباب بن الارت را، با کمال میل اسلام آورد و با اختیار هجرت کرد و به اندازه کفایت در معیشت قناعت ورزید و از خدا راضی گشت و با مجاهدت زندگی کرد. (نهجالبلاغه، 1384: حکمت 43)
امام در این حدیث رضایت از خداوند و زندگی توأم با مجاهدت را نتیجه منش قناعت جویی، بیان میفرماید. انسان قانع در آرامش است زیرا نگران روزی فردای نیامده خود نیست و توجهاش را به داشتههایش معطوف کرده است.
برانگیخته شدن خوی قناعت محرکی است که شرایط ناهموار زندگی را برای انسان هموار میسازد.
حیات طیبه که در قرآن آمده است در تفسیر امام علی (علیهالسلام) همان زندگی همواری است که تنها با قناعت نصیب انسان میشود. (همان: ح 229)
پس لقمان حکیم به فرزندش میفرماید: عزیزم! دو چیز را رعایت کن تا اهل آخرت شوی. اول این که هم نشین خوب انتخاب کن.
اگر انسان، هم نشین شر را انتخاب کند، نفس شرور، به تعبیر بزرگانی مثل ملا محسن فیض کاشانی، اگر به تو تعلیم هم ندهد، خود هم نشینی و هم نفس شدن با او، بر تو اثر منفی میگذارد. به تعبیر امروزیها برای شما، امواج منفی و شر میفرستند.