حالم اصلا خوب نیس نمیدونم چه مرگمه دلم گرفته از همه
صمیمی ترین دوستم تبدیل شده به بدترین دشمنم
کلی پشت سرم حرف زده حتی به عزیزترین کسم
دلم شکسته نمیدونم چیکا کنم به کی بگم...
احساس بدی دارم خیلی تنهام انگار
با همه دعوا دارم الانم سر مامانم داد زدم وای من چرا اینطور شدم؟
خدا جونم کمکم کن
شکرت
واسم دعا کنین
امروز یه چیزایی دیدمو شنیدم که داشتم میترکیدم از بغض
آه بیزارم از خودم ... بیزار ... بیزار
شبیـــه کســـی شده ام
کــه پشتـــــــ دود سیگــارش با خود می گویــد :
... بایــد تـَرکـــــــ کنـــم !
ســیگــار را...
خانــــه را...
زندگـــی را...
و باز پُــکــی دیگــــر می زند..

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری
خدا جون میگن تو خوبی,مثل مادرا میمونی
اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟
خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟
من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن
من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟
خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته
زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره
اون میخواد که من نباشم-باشه-اشکالی نداره
خدا جون میخوام بمیرم تا بشم همیشه راحت
ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت
خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم تو گوشم دیگ ه وقتشه بمیری؟

حالم از رابطهی برنامهریزی شده بههم میخوره،
بدم میاد یکی به خاطر یه هدفِ از پیش تعیین شده بم نزدیک شه،
رابطه باید دلی باشه،
باید یهو خوشم بیاد،
یهو خوشش بیاد،
یهو دوس داشته باشیم،
راه بریم، حرف بزنیم، بخندیم، ببوسیم،
اونقدری با هم بمونیم که با هم بودنمون دردمون نشه،
حالا میخواد این رابطه اسمش دوستی باشه،
بیاف جیافی باشه،
زن و شوهری باشه،
هر چی باشه،
مهم شیش خط بالاتر از این خطه